|
حضرت زهرا(س)
سینهای كز معرفت گنجینه اسرار بود
كی سزاوار فشار آن در و دیوار بود؟
طور سینای تجلی مشعلی از نور شد
سینه سینای وحدت مشتعل از نار بود
ناله بانو زد اندر خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود
آنكه كردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از كجا پهلوی او را تاب آن آزار بود؟
گردش گردون دون بین كز جفای سامری
نقطه پرگار وحدت، مركز مسمار بود
صورتش نیلی شد از سیلی كه چون سیل سیاه
روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود
شهریاری شد به بند بندهای از بندگان
آنكه جبریل امینش بنده دربار بود
از قفای شاه بانو با نوای جانگداز
تا توانایی به تن تا قوت رفتار بود
گرچه بازو خسته شد وزكار دستش بسته شد
لیك پای همتش بر گنبد دوار بود
دست بانو گرچه از دامان شه كوتاه شد
لیك بر گردون بلند از دست آن گمراه شد
*
گوهری سنگین بها از ابر گوهربار ریخت
كز غم جانسوز او خون از در و دیوار ریخت
تا زگلزار حقایق نوگلی بر باد رفت
شاخه طوبی مثالی را زآسیب خسان
آفتی آمد كه یك سر هم بر و هم بار ریخت
غنچه نشكفتهای از لالهزار معرفت
از فراز شاخساری از جفای خار ریخت
اختر فرخفری افتاد از برج شرف
كآسمان خوناب غم از دیده خونبار ریخت
طوطیای زین خاكدان پرواز كرد و خاك غم
بر سراسر طوطیان عالم اسرار ریخت
بسملی در خون تپید از جور جبار عنید
یا كه عنقای ازل خون دل از منقار ریخت
زهره زهرا كی از آسیب پهلو درگذشت
چشمههای خون زچشم ثابت و سیار ریخت
مهبط روحالامین تا پایمال دیو شد
شورشی سر زد كه سقف گنبد دوار ریخت
از هجوم عام بر ناموس خاص لایزال
عقل، حیران طبع، سرگردان زبان، لال است لال
* این شعر، یكی از مشهورترین سرودههای قدیمی است كه مداحان از آن در مرثیهخوانی حضرت زهرا (س) استفاده میكنند.
تعداد بازديد : 173
چهارشنبه 17 اسفند 1390 ساعت: 17:43
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)