باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،

باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،

باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،

باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،

باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،
باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،

بحر طویل میلاد امام سجاد

 

باز کیفیّت کوثر لب من را تر کرد ،

کار صد ساغر کرد ، حالت هوش مرا بدتر کرد ،

باز این باده مرا دربه در میکده کوثر کرد،

سه شب اینجا همه جا بزم محبّت برپاست

 

و فلک هم غوغاست ، هرکجا روح خدا هست دل ما آنجاست

سه شب از عقل فراری شده ام،  غرق در حال بهاری شده ام

سه شب از باده پیاپی خوردم ، تا گلو می خوردم

ساقی هی ریخت و من هی خوردم،  می نابی که عطشناک بود

عطر آن غبطه افلاک بود ، و چه بی باک بود ، هرکه زین می زده است باز دنبال سبو آمده است ،

خبری هست که امشب همگی آمده اند،

 در این خانه دوباره همگی در زده اند ،

خبری هست که دلها همگی بی تاب است ، دیده ها پرآب است ،

چه شبی جذّاب است ، ساقی امشب این بزم خود ارباب است ،

دل زسینه به مدینه شده راهی پی ماهی که رخش خانه ارباب منّور کرده

و فلک را سر زلفش چه معطّر کرده ، خبری هست بگو قمری هست بگو پسری هست بگو کآمده امشب که شده باده لبالب که شده خنده به لب حضرت زینب

شب سوم ، شب روئیدن یک شمشاداست ، میکده آباد است

دل عالم شاد است ، شب میلاد جگر گوشه ارباب همه سجاد است،

 آمد آنکس که ادامه دهد این شبها را ، این پسر ذات خداوند دوباره رو کرد ،  معنی زمزمه یا هو کرد ،

آمد و باز صفا کرد دلم ، قبله را باز رها کرد دلم ،

رو به نجوا و دعا کرد دلم ، یک صحیفه ز لبش شعر محبت خواندم مات رویش ماندم ، و در اندیشه به محراب نمازش رفتم ،

دل به آن راز و نیازش دادم ، غصه رفت از یادم،  پای او بوسیدم ،

گرد او چرخیدم ، در نمازش همه ذات خدا را دیدم ،

به خود لرزیدم چقدر قامت رعنا شبه زهرا رفته ،

چقدر چهره زیباش به مولا رفته ، شهرتش تا به ثریا رفته ،

نسل او پاک تر از پاکی هاست ، از تباری والاست ، سیرت و صورت او نور فشان و زیباست ،

او اصالت دارد ، این پسر رکن امامت دارد ، بودنش روز جزا شور قیامت دارد ،این پسر با دل ما ست قرابت دارد ،

پدرش گستره ی ربّانی است ، روح حق در بدن انسانی است ،

خون حق است که در کرب و بلا قربانی است ، در خدا او فانی است ، و زسمت دگرش مادرا را بشنو که زنی نورانی است ،

مثل یک هدیه به نسل علوی ارزانی است ، فخر دارد دل ما مادر او ایرانی است ، کرده این قسمت حق شاد وجود ما را

دیده اش راوا کرد ،به سر دست پدر شور و شعف بر پا کرد ،

زود مهرش به قلب پدر و قلب عمو قلب برادر جا کرد ، و لبش را که پر از قند و شکر بود پدر زد بوسه عمه نازش میکرد و ابالفضل دلش غوغا بود ،

مثل اکبر دل او شیدا بود ، لایی لایی حسن بر سر او زیبا بود ، هدیه ها آوردند و همه بنشستند عهد شادی بستند وقت آن بود که کامش بدهند ، نامی از عشق به رویش بنهند ،

همه ساکت بودند که حسین بن علی بعد اذان گفت به آوای جلی ،

من زعشق پدرم بیمارم ، علوی هستم و از خصم علی بیزارم ،

و فقط خوش دارم ، که به روی پسرم اسم علی بگذارم ،

ودوباره همگی خندیدند نقل شادی به سرش پاشیدند ، ونمک باز چه خوش کرد لب دنیا را

نمک نام علی بر لب عالم جا شد ، باز هم روی زمین زیبا شد ،

باز هم خصم علی رسوا شد ، و علی بن حسین بن علی رشد نمود و  پدری کامل شد ، به امامت به ولایت ز خدا نائل شد ،

و چه بد روزی بود ، روز آقا شدنش روز مولا شدنش ، شد مصادف به صف کرب وبلا ،

همه جا گلگون بود ، دل او محزون بود ، روز گودال و سر پرخون بود ،

او اسیر تب بود ، جان او برلب بود ، غصه اش غیرت و بی معجری زینب بود ،

وسط آتش ها ، دست او را بستند ، رفت همراه زنان همره سرها و سنان ناله کنان ، خسته ز اغیار سرکوچه و بازار به هر شهر و به هر کوی به هر سوی ،

ولی وای که بند دلش آرام نشد ، هیچ جائی بخدا شام نشد ،

چه بگویم دیده اش شد پر آب ، با وجودِ بی تاب ، رفت در بزم شراب ، وسر شاه و لب چوب شرر زد جگر آقا را
مجتبی صمدی شهاب


تعداد بازديد : 283
دوشنبه 11 اردیبهشت 1396 ساعت: 10:00
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف