تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
خزون شده بهارمون
خراب روزگارمون
داری بدون من میری
پس چی میشه قرارمون
ستاره ی شبای من
آیینه خدای من
ازت خجالت میکشم
آخه شدی فدای من
کنار من میزدنت
زخمی کل بدنت
با کسی حرف نمیزنه
مگه چی دیده حسنت
تو رو چهل نفر زدن
پری و با تبر زدن
جلوی چشم دخترم
سر تو رو به در زدن
گرفته میخ امون تو
تمومیِ توون تو
الهی حیدر بمیره
شکسته استخون تو
ابری و داری می باری
تو این غَمایی که داری
داره منو میکشه این
خونی که بالا می یاری
ابراهیم_لآلی
تعداد بازديد : 307
چهارشنبه 04 اسفند 1395 ساعت: 6:22
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب