با درد بر می خواست

با درد بر می خواست

با درد بر می خواست

با درد بر می خواست

با درد بر می خواست
با درد بر می خواست
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
با درد بر می خواست



با درد بر می خواست
از سینه اش وقتی که آه سرد بر می خواست

در کوچه ها صدبار
افتاد ، اما باز مثل مرد بر می خواست

هرچند با زحمت
نام علی را تا که می آورد بر می خواست

یاس بهاری داشت
ازکوچه مثل برگ خشک و زرد بر می خواست

اشک حسن می ریخت...
هر وقت که از چادر او گرد بر می خواست ...

مجتبی_خرسندی_بروجرد

 


تعداد بازديد : 153
شنبه 30 بهمن 1395 ساعت: 11:43
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف