بینِ یک مشت خس و خوار تنت را دیدم زیر یک چکمه برادر بدنت را دیدم آمدم، کاش نمی آمدم و می مردم وسط هم همه ها پر زدنت را دیدم گفتم این معرکه ها د

بینِ یک مشت خس و خوار تنت را دیدم زیر یک چکمه برادر بدنت را دیدم آمدم، کاش نمی آمدم و می مردم وسط هم همه ها پر زدنت را دیدم گفتم این معرکه ها د

بینِ یک مشت خس و خوار تنت را دیدم زیر یک چکمه برادر بدنت را دیدم آمدم، کاش نمی آمدم و می مردم وسط هم همه ها پر زدنت را دیدم گفتم این معرکه ها د

بینِ یک مشت خس و خوار تنت را دیدم زیر یک چکمه برادر بدنت را دیدم آمدم، کاش نمی آمدم و می مردم وسط هم همه ها پر زدنت را دیدم گفتم این معرکه ها د

بینِ یک مشت خس و خوار تنت را دیدم زیر یک چکمه برادر بدنت را دیدم آمدم، کاش نمی آمدم و می مردم وسط هم همه ها پر زدنت را دیدم گفتم این معرکه ها د
بینِ یک مشت خس و خوار تنت را دیدم زیر یک چکمه برادر بدنت را دیدم آمدم، کاش نمی آمدم و می مردم وسط هم همه ها پر زدنت را دیدم گفتم این معرکه ها د
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بینِ یک مشت خس و خوار تنت را دیدم زیر یک چکمه برادر بدنت را دیدم آمدم، کاش نمی آمدم و می مردم وسط هم همه ها پر زدنت را دیدم گفتم این معرکه ها د

بینِ یک مشت خس و خوار تنت را دیدم

زیر یک چکمه برادر بدنت را دیدم

آمدم، کاش نمی آمدم و می مردم

وسط هم همه ها پر زدنت را دیدم

گفتم این معرکه ها در تهِ گودال ز چیست

ناگهان دست سنان پیروهت را دیدم

ساربانی که به امّید زدن آمده بود

در کفش آه، عقیق یمنت را دیدم

بدنت روی زمین بود و تکان می خوردی

سُمِ اسب و بدنت....لِه شدنت را دیدم

وای از آن لحظه که دشنام به من می دادند

تو نظر کردی و، من دلشکنت را دیدم

 

رضا باقریان


تعداد بازديد : 469
شنبه 04 آبان 1392 ساعت: 23:26
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف