تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
روضه_حضرت_علی_اکبر_ع
خِسخِس سینهات انداخت ز پا بابا را
به زمین هِی نکش آنقدر عزیزم پا را
پیرمردم همهی دلخوشی من برخیز
برنمیخیزی اگر باز کن این لبها را
دشت پُر گشته ز تو یا که تو از دشت پری؟
به زمین ریختهای مینگرم هر جا را
سهم آهوی من از زندگیاش صیاد است
بست با نیزه به رویش ره این صحرا را
پهلویت آمدم و پهلویت آزارم داد
باز دیدم وسط آتش در، زهرا را
خُنکای جگرم! بیتو نمیخواهم من
به خدا لحظهای از زندگی دنیا را
تو تجلای غم پنجتنی ای ولدی
که به هر زخم به تصویر کشیدی ما را
سید_پوریا_هاشمی
تعداد بازديد : 247
یکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 11:13
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب