دست و پا می زنی انگار بغل می خواهی

دست و پا می زنی انگار بغل می خواهی

دست و پا می زنی انگار بغل می خواهی

دست و پا می زنی انگار بغل می خواهی

دست و پا می زنی انگار بغل می خواهی
دست و پا می زنی انگار بغل می خواهی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
دست و پا می زنی انگار بغل می خواهی

دست و پا می زنی انگار بغل می خواهی

یا که جای من از این تیر عسل می خواهی

 

می شُد ای کاش به جایش که عبا اندازم

بغلت گیرم و با خنده هوا اندازم

 

لااقل بر لبِ من قند بده پیش رباب

به لبت حالتِ لبخند بده پیش رباب

 

عمه ات نَشنود این را:کَمَرم درد گرفت

چقَدَر دورِ گلویت پسرم درد گرفت

 

تیر ای کاش به سویِ پدرت می آمد

صبر می کرد که دندانِ تو در می آمد

 

صبر می کرد که یک جرعه دلِ سیر خوری

صبر می کرد که این دفعه کَمی شیر خوری

 

به لبت حداقل آب ندادند که هیچ

به روی دست تو را تاب ندادند که هیچ

 

خواستی تا بخوری آب پریدی بابا

ناگهان تیر زد از خواب پریدی بابا

 

خونِ سُرخی به رُخِ زرد گرفتی ای جان

محکم انگشتِ من از درد گرفتی ای جان

 

مادرَت بر درِ خیمه نگرانِ من و توست

نَشَود فاشِ کسی آنچه میانِ من و توست

 

همه بر خواهشِ بابا چه کنم خندیدند

به همه رو زدم اما چه کنم خندیدند

 

هِلهله زودتر از من خبرت را می بُرد

من نبودم لبه ی تیر سرت را می بُرد

 

بی تعادل شدم از زین پدَرَت می اُفتد

وای اگر خَم کُنَمَت زود سَرت می افتد

 

اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید


تعداد بازديد : 389
یکشنبه 18 مهر 1395 ساعت: 10:53
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط Aqidati در تاریخ 1396/07/03 و 14:11 دقیقه ارسال شده است

Aqidati

دکتر حسن لطفی


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف