والشمس ضحها شب ما سحر آمد المنت لله که این غصه سرآمد صد چله گرفتیم که آخر خبرآمد از کعبه ی ما جلوه ی ت

والشمس ضحها شب ما سحر آمد المنت لله که این غصه سرآمد صد چله گرفتیم که آخر خبرآمد از کعبه ی ما جلوه ی ت

والشمس ضحها شب ما سحر آمد المنت لله که این غصه سرآمد صد چله گرفتیم که آخر خبرآمد از کعبه ی ما جلوه ی ت

والشمس ضحها شب ما سحر آمد المنت لله که این غصه سرآمد صد چله گرفتیم که آخر خبرآمد از کعبه ی ما جلوه ی ت

والشمس ضحها شب ما سحر آمد المنت لله که این غصه سرآمد صد چله گرفتیم که آخر خبرآمد از کعبه ی ما جلوه ی ت
والشمس ضحها شب ما سحر آمد المنت لله که این غصه سرآمد صد چله گرفتیم که آخر خبرآمد از کعبه ی ما جلوه ی ت
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
والشمس ضحها شب ما سحر آمد المنت لله که این غصه سرآمد صد چله گرفتیم که آخر خبرآمد از کعبه ی ما جلوه ی ت

والشمس ضحها شب ما سحر آمد
المنت لله که این غصه سرآمد
صد چله گرفتیم که آخر خبرآمد
از کعبه ی ما جلوه ی توحید درآمد

با آمدنش ناظم منظومه ی ما شد
تاج سر ما حضرت معصومه ی ماشد
ریحانه ی موساست!تجلی به زمین کرد
پس اهل زمین را همگی عرش نشین کرد
خود را بغل معدن فیروزه نگین کرد
چشمان پدر را چقدر فاطمه بین کرد
بانی شده این فاطمه معراج پدررا
جبرییل به پابوسی او ریخته پررا
دربین کریمان شده مشهور کریمه!
زهراست چه نزدیک و چه از دور کریمه
سجاده نشین دروسط طور کریمه
یا فاطر و یا فاطمه یا نور کریمه
این آرزوی ماست سلیمان شده باشیم
با چادر تو تازه مسلمان شده باشیم
ارثیه ی زهراست که پای تو ورم داشت
محراب به یک جلوه ی تو قامت خم داشت
بابودنت این قوم چه میخواست؟چه کم داشت؟
احساس عجیبی به شما قوم عجم داشت
درپای شما مردن ما عین حیات است
صحن تو برابر به تمام عتبات است
از آینه بندان حرم نور به ما خورد
در صحن تو بی بی سرما خوب هواخورد
درقم به مشام دل ما بوی رضا خورد
هرکس گذرش خورد به این میکده جا خورد
دیدند همه مرقد تو مرقد زهراست
بی بی بخدا گنبد تو گنبد زهراست
نومید رسیدیم که امید بگیریم
هرنیمه شب از ماه تو خورشید بگیریم
خوبست به امضای تو تایید بگیریم
یعنی که ازین خانه روادید بگیریم
بیمارترینیم شفارا بده بی بی
پس تذکره کرببلارا بده بی بی
درکشور شیعه سفرت امن و امان بود
هرکوچه زمان گذرت امن و امان بود
برروی شتر دوروبرت امن و امان بود
افتاد به هرجا نظرت امن و امان بود
چشمان کسی خیره به محمل نشد اصلا
سد گذرت جمع اراذل نشد اصلا
جز گل به سرت ازروی بامی نرسیدست
برمحمل تو چشم عوامی نرسیدست
پایت طرف بزم حرامی نرسیدست
راه تو به دروازه ی شامی نرسیدست
شلاق سراغ تن تو هیچ نیامد
آتش طرف دامن تو هیچ نیامد
اما به سر عمه بجز زخم ندیدند
قدیسه ی مارا سربازار کشیدند
با هلهله و خنده از او خطبه شنیدند
بند دل اورا ته گودال بریدند
قداره کشی آمد و سرزیر عبارفت
برنیزه ی اولاد زنا نورخدا رفت..

سید پوریا هاشمی


تعداد بازديد : 343
چهارشنبه 13 مرداد 1395 ساعت: 10:46
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف