غزل شهادت امام هادی ع: دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد بال پروانه اگر بست،دگر می افتد نا

غزل شهادت امام هادی ع: دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد بال پروانه اگر بست،دگر می افتد نا

غزل شهادت امام هادی ع: دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد بال پروانه اگر بست،دگر می افتد نا

غزل شهادت امام هادی ع: دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد بال پروانه اگر بست،دگر می افتد نا

غزل شهادت امام هادی ع: دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد بال پروانه اگر بست،دگر می افتد نا
غزل شهادت امام هادی ع: دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد بال پروانه اگر بست،دگر می افتد نا
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
غزل شهادت امام هادی ع: دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد بال پروانه اگر بست،دگر می افتد نا

 

غزل شهادت امام هادی ع:

دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد
بال پروانه اگر بست،دگر می افتد

نام او باز “علی” بود و حکایت این است
دست و پا بسته شد و بین گذر می افتد

حالتش سخت عجیب است،چه یادش افتاد؟
تا به مجلس ببرندش چقَدَر می افتد!!!

تا که او میشنود:”تند برو...تند برو
....حرکت کن...”به دوتا دیده ی تر می افتد

حتم دارم که اگر بگذرد از این بازار
یاد یک حادثه ی تلخ دگر می افتد:

ناگهان هلهله شد...سنگ پس از سنگ آمد
همه دیدند که سر از پی سر می افتد...



تعداد بازديد : 447
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 6:59
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف