|
آمدم در را ببندم رو به زینب (س) دیر شد
خواهرم خاکستر ِ در را ندیده...، پیر شد
رو به حیدر حلقه کفر و طنابی دور دست
رشته صبر از همان جا بر دلش زنجیر شد
مادرم آیینه-دل بود و چهل تن سنگ دل...
در جدالی نابرابر آینه تکثیر شد
وصله ی خنده پس از آن شب نچسبیده به ما
با وجود آنکه در هم بعد از آن تعمیر شد
وحی مُنزل بود بر ما حال و روز مادرم
آیه آیه خانه با خون جگر تطهیر شد
چرخش دستاس در دستان مادر گیر کرد
نان تازه اینچنین در خانه دندانگیر شد
بعد ِ در، دیوار شد آیینه ی دق رو به ما
صورت گریه دچار اندکی تغییر شد
ردّ خون بر روی دیوار و به روی میخ بود
حادثه پررنگ تر پیش همه تفسیر شد
هرکجا دیدیم از مادر نشانی سرخ داشت
خون دل در جان این بیت الحَزن تسخیر شد
گفته بابا: هست خاک ِ پای مادرها بهشت
پس چرا آتش به جای خاک، دامن گیر شد؟
سید مسعود طباطبائی
کانال تلگرام سایت حرم شاه :
https://telegram.me/harameshah2
تعداد بازديد : 63
سه شنبه 04 اسفند 1394 ساعت: 9:32
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)