به رسم بدرقه مادر ،به دستش آب و قرآن بود عزیز قلب او می رفت ولبهایش چه خندان بود برو مادر…برو مادر…

به رسم بدرقه مادر ،به دستش آب و قرآن بود عزیز قلب او می رفت ولبهایش چه خندان بود برو مادر…برو مادر…

به رسم بدرقه مادر ،به دستش آب و قرآن بود عزیز قلب او می رفت ولبهایش چه خندان بود برو مادر…برو مادر…

به رسم بدرقه مادر ،به دستش آب و قرآن بود عزیز قلب او می رفت ولبهایش چه خندان بود برو مادر…برو مادر…

به رسم بدرقه مادر ،به دستش آب و قرآن بود عزیز قلب او می رفت ولبهایش چه خندان بود برو مادر…برو مادر…
به رسم بدرقه مادر ،به دستش آب و قرآن بود عزیز قلب او می رفت ولبهایش چه خندان بود برو مادر…برو مادر…
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
به رسم بدرقه مادر ،به دستش آب و قرآن بود عزیز قلب او می رفت ولبهایش چه خندان بود برو مادر…برو مادر…

به رسم بدرقه مادر ،به دستش آب و قرآن بود
عزیز قلب او می رفت ولبهایش چه خندان بود

برو مادر…برو مادر…برو …دست علی یارت
خودم میدانم این وادی برایت مثل زندان بود

 

جوانش رفت و مادر هم برای او دعا میکرد
دعا هایی که دلگرمی او در بین میدان بود

زیارت رفت و بعد ازآن به سوی دشمنان میرفت
وَ یا حیدر مدد میگفت و هر لحظه رجز خوان بود

میان معرکه چون شیر و..شب کابوس دشمن شد
چنان دریای مواج و عذاب جان آنان بود

به یاد روضه های عمه جان و آن جسارت ها
همیشه اشک او قطره به قطره مثل باران بود

همیشه فکرش این بوده مبادا قبر زینب(س) را..
وَ از تکرار تاریخ و جسارت ها هراسان بود

شهادت آرزوی او، رسید آخر به مقصودش
برای پر کشیدن در دلش شوق فراوان بود

جوان برگشت و بر دوش جوانان وطن جسمش
میان پرچم سبز و سفید و سرخ ایران بود

دوباره لحظه ی آخر …نگاهش میکند مادر
عزیز قلب او میرفت و لبهایش چه خندان بود

احمدجواد نوآبادی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 91
پنجشنبه 15 بهمن 1394 ساعت: 12:03
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف