روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم و

روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم و

روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم و

روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم و

روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم و
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم و
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم و

روزگاریست که جان بر لبِ خونبار رسید
آه ای مرگ بیا نوبتِ دیدار رسید

زحمت خانه شدم بسکه زمین گیر شدم
وقتِ شرمندگی از دخترکی زار رسید

باز هم پیرهن تازه ی من خونین شد
باز با پیرهن تازه پرستار رسید

ولی از بسکه نخوابید زِ بی خوابیِ من
جانب بستر من دست به دیوار رسید

گرچه دلتنگِ تماشای حسینم اما
چشمِ زخمیِ مرا نیمه شبی تار رسید

لابه لای نفسم لخته ی خون می بینم
از همان روز که بر سینه ام آزار رسید

از همان روز که آتش به سراغم آمد
از همان روز که در بود و ستمکار رسید

شعله ای حلقه زد و چادر من را سوزاند
ناله ای تا که زدم خنده ی انظار رسید

خویش را در پس در جمع نمودم شاید
نرسد زخم به محسن ولی انگار رسید

خویش را در پس در جمع نمودم اما
در به من خورد و به او ضربه ی مسمار رسید
حسن لطفی

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 213
شنبه 28 آذر 1394 ساعت: 16:47
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف