گفتی که دلم را به نگاهی بردی چون رهزن ودر شب سیاهی بردی تقصیر تونیست دست من خالی بود ناچار برای سر

گفتی که دلم را به نگاهی بردی چون رهزن ودر شب سیاهی بردی تقصیر تونیست دست من خالی بود ناچار برای سر

گفتی که دلم را به نگاهی بردی چون رهزن ودر شب سیاهی بردی تقصیر تونیست دست من خالی بود ناچار برای سر

گفتی که دلم را به نگاهی بردی چون رهزن ودر شب سیاهی بردی تقصیر تونیست دست من خالی بود ناچار برای سر

گفتی که دلم را به نگاهی بردی چون رهزن ودر شب سیاهی بردی تقصیر تونیست دست من خالی بود ناچار برای سر
گفتی که دلم را به نگاهی بردی چون رهزن ودر شب سیاهی بردی تقصیر تونیست دست من خالی بود ناچار برای سر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گفتی که دلم را به نگاهی بردی چون رهزن ودر شب سیاهی بردی تقصیر تونیست دست من خالی بود ناچار برای سر

گفتی که دلم را به نگاهی بردی
چون رهزن ودر شب سیاهی بردی

تقصیر تونیست دست من خالی بود
ناچار برای سر راهی بردی
۲
گفتم شبی به یارانِِِ باران نخواهد آمد
آبی که رفت ازدست آسان نخواهد آمد

سارا گرسنه خواب وبیدارگشته دارا
جایی که فقر آمد ایمان نخواهد آمد
۳
ازدرد وغمت ناله وزاری دارم
مانند تنت حال نزاری دارم

خوابم نبرد از سر شب تا سحری
من فکر سه میلیارد هزاری دارم


تعداد بازديد : 131
دوشنبه 03 تیر 1392 ساعت: 11:43
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف