تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
بال و پر غم تو به بال و پرم گرفت
داغ تو بود نور ز چشم ترمگرفت
آرام از نگاه حرم محو می شدی
هی رفته رفته قلب من و خواهرم گرفت
من التماس می کنم از جا بلند شو
بعد از تو بارها نفس اصغرم گرفت
پیداست جای شانه ی دستی به موی تو
بر زانویش سر تو خود مادرم گرفت
عمامه را به روی تنت پهن می کنم
شرمنده ام عبای مرا اکبرم گرفت
شاعر:حسین واعظی
تعداد بازديد : 213
دوشنبه 04 آبان 1394 ساعت: 10:42
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب