گذشته است دراین داغ آب ازسر آب که آب هم شده شرمنده در برابر آب کسی ندیده که دریا به آب رو بزند ولی به

گذشته است دراین داغ آب ازسر آب که آب هم شده شرمنده در برابر آب کسی ندیده که دریا به آب رو بزند ولی به

گذشته است دراین داغ آب ازسر آب که آب هم شده شرمنده در برابر آب کسی ندیده که دریا به آب رو بزند ولی به

گذشته است دراین داغ آب ازسر آب که آب هم شده شرمنده در برابر آب کسی ندیده که دریا به آب رو بزند ولی به

گذشته است دراین داغ آب ازسر آب که آب هم شده شرمنده در برابر آب کسی ندیده که دریا به آب رو بزند ولی به
گذشته است دراین داغ آب ازسر آب که آب هم شده شرمنده در برابر آب کسی ندیده که دریا به آب رو بزند ولی به
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گذشته است دراین داغ آب ازسر آب که آب هم شده شرمنده در برابر آب کسی ندیده که دریا به آب رو بزند ولی به

گذشته است دراین داغ آب ازسر آب
که آب هم شده شرمنده در برابر آب

کسی ندیده که دریا به آب رو بزند
ولی به حکم ادب آمده به محضر آب

دوباره روی دل آب ماند داغ لبش
دوباره تشنه ی لبهاش ماند حنجر آب

هنوز مزّه ی آن جرعه مانده در دهنش
که ریخته ست به دست خودش به ساغر آب

همین که قطره ی اشکش به روی آب افتاد
نشست لکّه ی ننگی به روی پیکر آب

گذاشته ست سر آب را به زانویش
کنار علقمه با اضطراب مادر آب

چه پیش آمده درعلقمه مگرکه شده است
((خجل کننده ی عباس))نام دیگر آب

اگر خجل شده عباس , آب نامرد است
اگر خجل شده عباس ,خاک بر سر آب…

شاعر:مجتبی خرسندی


تعداد بازديد : 71
جمعه 01 آبان 1394 ساعت: 11:23
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف