من یتیمم ولی پدر دارم دست لطف عمو به سر دارم رفته میدان عمو و از دوریش دل خون و دو چشم تر دارم دست من

من یتیمم ولی پدر دارم دست لطف عمو به سر دارم رفته میدان عمو و از دوریش دل خون و دو چشم تر دارم دست من

من یتیمم ولی پدر دارم دست لطف عمو به سر دارم رفته میدان عمو و از دوریش دل خون و دو چشم تر دارم دست من

من یتیمم ولی پدر دارم دست لطف عمو به سر دارم رفته میدان عمو و از دوریش دل خون و دو چشم تر دارم دست من

من یتیمم ولی پدر دارم دست لطف عمو به سر دارم رفته میدان عمو و از دوریش دل خون و دو چشم تر دارم دست من
من یتیمم ولی پدر دارم دست لطف عمو به سر دارم رفته میدان عمو و از دوریش دل خون و دو چشم تر دارم دست من
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
من یتیمم ولی پدر دارم دست لطف عمو به سر دارم رفته میدان عمو و از دوریش دل خون و دو چشم تر دارم دست من

حضرت عبدالله ابن الحسن (ع)

 

من یتیمم ولی پدر دارم
دست لطف عمو به سر دارم

رفته میدان عمو و از دوریش
دل خون و دو چشم تر دارم

دست من را رها کن ای عمه
به خدا نیت سفر دارم

نگرانم نباش من مَردَم
من کجا ترس از خطر دارم?

در رگم خون فاتح جمل است
نوه ی شیرم و جگر دارم

میروم تا فدای او بشوم
من برای عمو سپر دارم

سمت میدان دوید اما , آه…
لشکر بی حیا و عبدالله

دید در انتهای یک گودال
گوییا رفته است عمو از حال

آمد و بر سر عمو افتاد
رجز عاشقانه ای سر داد

این عموی من است , بی کس نیست
می زنیدش , مگر گناهش چیست?

برد پیش امام دستش را
تیغ یک بی مرام دستش را…

باز دستی شکست , یاالله
روضه را برد جای دیگر , آه …

مادری در مصاف یک نامرد
دست مادر , غلاف یک نامرد

شاعر:مجتبی خرسندی


تعداد بازديد : 217
دوشنبه 27 مهر 1394 ساعت: 10:09
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف