ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا رانده از شهر و بیابانم در این وادی،

ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا رانده از شهر و بیابانم در این وادی،

ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا رانده از شهر و بیابانم در این وادی،

ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا رانده از شهر و بیابانم در این وادی،

ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا رانده از شهر و بیابانم در این وادی،
ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا رانده از شهر و بیابانم در این وادی،
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا رانده از شهر و بیابانم در این وادی،

ماه رویم یک شبه گردید با شب آشنا
تار و پودم شد به وضع نامرتب آشنا

رانده از شهر و بیابانم در این وادی، که شد
پای با خار و جگر با نیش عقرب آشنا

خوب میفهمد یهودی قصدش از  شادی چه بود
هر که باشد مثل من با نام مَرحَب آشنا

بعثت من در خرابه روی داد آن شب که شهر
شد به لطف ناله ام با لفظ یارب آشنا

از کرامات اسارت دیگر این بوده که شد
شام هم با آفتاب روی زینب آشنا

حسرت یک بوسه با جانم نمیدانی چه کرد
آن شبی که شد مکرر چوب با لب آشنا

محمد علی کردی


تعداد بازديد : 71
سه شنبه 14 مهر 1394 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف