خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است کارِ ما دستِ کریمی باشد که شلوغیِ سَ�

خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است کارِ ما دستِ کریمی باشد که شلوغیِ سَ�

خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است کارِ ما دستِ کریمی باشد که شلوغیِ سَ�

خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است کارِ ما دستِ کریمی باشد که شلوغیِ سَ�

خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است کارِ ما دستِ کریمی باشد که شلوغیِ سَ�
خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است کارِ ما دستِ کریمی باشد که شلوغیِ سَ�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است کارِ ما دستِ کریمی باشد که شلوغیِ سَ�

خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است

لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است

کارِ ما دستِ کریمی باشد

که شلوغیِ سَرَش بیشتر است

 

خانه اش بینِ تمامِ این قوم

در کرامت خَبَرَش بیشتر است

پسرِ ارشدِ خانه پیداست

از بقیه جگرش بیشتر است

دین به شمشیر فقط زنده نشد

صُلح گاهی اَثَرَش بیشتر است

بارِ خرمایِ شما سنگین است

مثلِ طوبیٰ ثَمَرَش بیشتر است

چهار فصل است پذیرایی تان

باغِ نو برگ و بَرَش بیشتر است

رُطَبِ سفره یِ مولا آمد

پسرِ ارشدِ زهرا آمد

.

از لبش شور ازل ریخته است

نور حق ،عزّ وجل ریخته است

روی چشمش دو قصیده دارد

و سر شانه غزل ریخته است

زیر پایش که پر از محراب است

چقدر تاج محل ریخته است

کَرَم و جود و سخا و رافت

دور او چند بغل ریخته است

ضربه هایش به زمین ،لشکر را

بینِ میدانِ جمل ریخته است

بیوه ناقه سواران فهمید

به سرش خشم اجل ریخته است

قاسمش هم به پدر رفته ببین

روی لبهاش عسل ریخته است

تا که بازی بکند در پیشش

تیر و ناهید و زحل ریخته است

بازآوای علی می آید

پسرش جای علی می اید

دستِ ما باده یِ ناب اُفتاده

کارِ ما دستِ شَراب اُفتاده

تا که بویی زِ تو آورد نَسیم

رونق از کارِ گُلاب اُفتاده

بَسکه شیرین شُده بوسیدنِ تو

دَهَنِ فاطمه آب اُفتاده

کوچه بُن بست شده راه برو

دلِ این شهر به تاب اُفتاده

مَرد و نامرد جدا شُد از هم

چون زری که به تراب اُفتاده

سالها هست که از روی نفاق

بعدصلح تو نقاب اُفتاده

حق و باطل پس از این پیدایَند

پَرده از مکر سراب اُفتاده

دست عُمریست به دامان داریم

چه غَمی تا که حسن جان داریم

وای اگر دستِ تو شمشیر کُنَد

آسمان پیش تو تکبیر کُنَد

از رجزهایِ تو از نعره یِ تو

همه یِ جُمجُمه ها تیر کِشَد

مرگ را در نظرِ صد لشکر

ملک الموت به تصویر کِشَد

تا تو اُسطوره یِ رَزمی،تاریخ

خط بُطلان به اَساطیر کِشَد

شیوه ات روبَهیان را بیرون

از دل بیشه و تزدیر کِشَد

از شکوه تو مردد ماندیم

حق بده حرف به تکفیر کِشَد

قاسمت دید وبخوداَرزَق گفت

مجتبیٰ آمده که شمشیر کِشَد

پسرِ رفته به بابا این است

دومین حیدرِ زهرا این است

گرچه از دستِ تو کَم هم خوب است

خواستن قدرِ دو عالم خوب است

بوسه بر رویِ ضریحت حتیٰ

شده در خواب و خیالم خوب است

لحظه یِ ریخت و پاشَت آقا

دیدنِ حیرت حاتم خوب است

تا برای تو بگرییم دل سیر

از همه سال محرم خوب است

نام ما را تو به زهرا دادی

نظرت هست که درهم خوب است

زائران تو زیادند، تو را

حرمی قَدِ دو عالم خوب است

چشمهای تو چه دیدند بگو

گیسویت از چه سفیدند بگو

 

حسن لطفی


تعداد بازديد : 217
پنجشنبه 11 تیر 1394 ساعت: 9:21
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف