تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
این دو چشم است که ماننددو دریا شده است
آه برخیز و ببین خیمه چه غوغا شده است
جرأت دست زدن بر تن تو نیست مرا
چقدر تیر در این پیکر تو جا شده است
به ... چه شق القمری کرده عمود آهن
فرق تو تا وسط ابروی تو وا شده است
چشم و سر... دست جدا، چشم زدنت حتما
چه شده پیکر تو مثل معما شده است
به گمانم که تو از جای نخواهی برخاست
آه ... حالا به سرم خاک دو دنیا شده است
تیر را می کشم از چشم تو بیرون عباس
تا ببینی که ز داغت کمرم تا شده است
من هنوز از سر نعش تو نرفتم اما
بینشان با طمع رأس تو دعوا شده است
شاعر: وحید محمدی
تعداد بازديد : 75
چهارشنبه 19 فروردین 1394 ساعت: 4:23
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب