زهرای من... رفتي و پژمردنم و نديدي رفتي زمين خوردنم و نديدي تو كوچه ها راه من و مي بندن همه دارن به

زهرای من... رفتي و پژمردنم و نديدي رفتي زمين خوردنم و نديدي تو كوچه ها راه من و مي بندن همه دارن به

زهرای من... رفتي و پژمردنم و نديدي رفتي زمين خوردنم و نديدي تو كوچه ها راه من و مي بندن همه دارن به

زهرای من... رفتي و پژمردنم و نديدي رفتي زمين خوردنم و نديدي تو كوچه ها راه من و مي بندن همه دارن به

زهرای من... رفتي و پژمردنم و نديدي رفتي زمين خوردنم و نديدي تو كوچه ها راه من و مي بندن همه دارن به
زهرای من... رفتي و پژمردنم و نديدي رفتي زمين خوردنم و نديدي تو كوچه ها راه من و مي بندن همه دارن به
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
زهرای من... رفتي و پژمردنم و نديدي رفتي زمين خوردنم و نديدي تو كوچه ها راه من و مي بندن همه دارن به

زهرای من...

رفتي و پژمردنم و نديدي

رفتي زمين خوردنم و نديدي

 

تو كوچه ها راه من و مي بندن

همه دارن به شوهرت مي خندن

 

يه فكري هم به حال بچه ها كن

يه سر بيا زندگيم و نيگا كن

 

اگه بياي با دل بي غم مي ريم

اصلاً از اين مدينه با هم بريم

 

بازم بمون و دست به پهلو بگير

عيبى نداره از على رو بگير

 

كارم شده يه گوشه اي ببارم

بچه هات و سر خاكت بيارم

 

دل من از همه كنار مي گيره

حالا علي دست به ديوار مي گيره

 

ميشه بياي دو قطره زمزم بدي

يه ظرف آب بياري دستم بدي

 

چه مادري ز دخترم گرفتند

خواب و زچشماي ترم گرفتند

 

اين چادرپاره من و مي كشه

اين خون گوشواره من و مي كشه

 

بلند شو دستات و حنا بذارم

تابوتت و بگو كجا بذارم؟!!

 

تو خونه ياد اون روزا مي افتم

برم بيرون تو كوچه ها مي افتم

 

بي مادري نصيب دخترم شد

خبر داري چه خاكي بر سرم شد

 

خير نبينه اون كه به ما جفا كرد

ما دو تا رو از همديگه جدا كرد

 

تو چشم تو زد چشم و پر آب كرد

خونش خراب كه خونه مو خراب كرد

 

نقشه كشيدن مبتلامون كنن

كي فكر مي كرد يه روز جدامون كنن؟!

 

علی اکبر لطیفیان


تعداد بازديد : 79
دوشنبه 18 اسفند 1393 ساعت: 12:04
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف