گلی در شعل افتاده است اما باغبانش نیست بجز نام علی ذکری دگر روی لبانش نیست میان کوچه راهش را که با یک

گلی در شعل افتاده است اما باغبانش نیست بجز نام علی ذکری دگر روی لبانش نیست میان کوچه راهش را که با یک

گلی در شعل افتاده است اما باغبانش نیست بجز نام علی ذکری دگر روی لبانش نیست میان کوچه راهش را که با یک

گلی در شعل افتاده است اما باغبانش نیست بجز نام علی ذکری دگر روی لبانش نیست میان کوچه راهش را که با یک

گلی در شعل افتاده است اما باغبانش نیست بجز نام علی ذکری دگر روی لبانش نیست میان کوچه راهش را که با یک
گلی در شعل افتاده است اما باغبانش نیست بجز نام علی ذکری دگر روی لبانش نیست میان کوچه راهش را که با یک
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
گلی در شعل افتاده است اما باغبانش نیست بجز نام علی ذکری دگر روی لبانش نیست میان کوچه راهش را که با یک

گلی در شعله افتاده است اما باغبانش نیست
بجز نام علی ذکری دگر روی لبانش نیست
میان کوچه راهش را که با یک ضربه سد کردند
چرا در خانه دیگر مادر زینب امانش نیست
گرفته دست بر پهلو به سمت خانه می اید
دلیلی جز غم حیدر بر این قد کمانش نیست
مگر این کوچه در شهر پیمبر نیست ای مردم
که یک ذره مروت در میان ساکنانش نیست
علی می دید که گاهی به چشم خویش بعد از او
که بستر غرق خون گشته ولی یار جوانش نیست

 

سید محمد جوادی


تعداد بازديد : 91
پنجشنبه 14 اسفند 1393 ساعت: 10:21
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط محسن بهرامی در تاریخ 1393/12/15 و 22:21 دقیقه ارسال شده است

محسن بهرامی

ازسهم الارث شرعی ات سهمی نبردی
ازنخل های باغ خود خرما نخوردی
تاریخ می گوید که بیماری گرفتی
توتحت تاثیر تبی مرموز مردی
تحریف شد متن مصیبت های تلخت
درموزه ی شرح حقیقت خاک خوردی
درضرب و جمع هجمه های ریشه سوزت
چندین لگد را در حوالی ات شمردی
در اخرین شب جامه های محسنت را
با گریه دست دخترت زینب سپردی


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف