یا فاطمه... آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود آه مانند شیشه چند جا�

یا فاطمه... آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود آه مانند شیشه چند جا�

یا فاطمه... آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود آه مانند شیشه چند جا�

یا فاطمه... آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود آه مانند شیشه چند جا�

یا فاطمه... آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود آه مانند شیشه چند جا�
یا فاطمه... آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود آه مانند شیشه چند جا�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
یا فاطمه... آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود آه مانند شیشه چند جا�

یا فاطمه...

 آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود

تصویر یک زن روی دست مرتضی بود

 

آه مانند شیشه چند جای او ترک داشت

این ها همه درد سر شیر خدا بود

 

هی دست روی دست میزد راه می رفت

صدها گره در کار یک مشکل گشا بود

 

یک مرد تنها دو کنیز و این همه زخم

غسل و کفن پیش نگاه بچه ها بود

 

هر عضو را بینی که کاری تر شکسته

بی شک همانجا بوسه گاه مصطفی بود

 

یادش نرفته حیدر کرار روزی

می دید زهرایش به زیر دست و پا بود

 

مادر به هر درد سری آخر کفن شد

دلشوره ها بهر شهید کربلا بود

 

پیراهنش را از تنش بیرون کشیدند

یوسف اسیر گرگ های بی حیا بود

 

یک پیکر عریان و بی سر روی خاک

منزل به منزل راس او بر نیزه ها بود

 

جا دارد از این روضه نوکرها بمیرند

تشییع آقا بین تکه بوریا بود

 

اهل القری آقای مارا دفن کردند

آن آقایی که در بیابان ها رها بود

 

فرمود فرزندش نشد او را ببوسم

چون بند بند پیکرش از هم جدا بود

 

قاسم نعمتی


تعداد بازديد : 133
چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 8:46
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف