اون روزی که خونمونو در زدن ریشه جونمو با تبر زدن همه گفتن چقد عاشق همین اخرش زندگیمو نظر زدن بها�

اون روزی که خونمونو در زدن ریشه جونمو با تبر زدن همه گفتن چقد عاشق همین اخرش زندگیمو نظر زدن بها�

اون روزی که خونمونو در زدن ریشه جونمو با تبر زدن همه گفتن چقد عاشق همین اخرش زندگیمو نظر زدن بها�

اون روزی که خونمونو در زدن ریشه جونمو با تبر زدن همه گفتن چقد عاشق همین اخرش زندگیمو نظر زدن بها�

اون روزی که خونمونو در زدن ریشه جونمو با تبر زدن همه گفتن چقد عاشق همین اخرش زندگیمو نظر زدن بها�
اون روزی که خونمونو در زدن ریشه جونمو با تبر زدن همه گفتن چقد عاشق همین اخرش زندگیمو نظر زدن بها�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
اون روزی که خونمونو در زدن ریشه جونمو با تبر زدن همه گفتن چقد عاشق همین اخرش زندگیمو نظر زدن بها�

اون روزی که خونمونو در زدن

ریشه جونمو با تبر زدن

همه گفتن چقد عاشق همین

اخرش زندگیمو نظر زدن

 

بهارم خزون و دل مرده شده

گلای خونم چه پژمرده شده

نمیگه تو کوچه چی دیده اخه

حسنم بد جوری افسرده شده

 

در این خونه منو عذاب میده

سوال سینمو کی جواب میده

بعد تو بانوی زندگی من

به حسین نصف شبا کی آب میده

 

بیا فضه از غماش برام بگو

از شب اشک چشاش برام بگو

از همون روز که دیگه نخندید و

دست به دیوار شدناش برام بگو

 

به دل هیچ کسی آذر نزنید

با لگد خونه ای و در نزنید

نامسلمونا حیاتون کجا رفت

زن و تو خونه ی شوهر نزنید

 شاعر:امیر علوی


تعداد بازديد : 111
سه شنبه 12 اسفند 1393 ساعت: 13:53
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف