زهرای من... زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است پيشم بمان همينكه بمانى مرا بس است با خود مگو كه پير شد

زهرای من... زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است پيشم بمان همينكه بمانى مرا بس است با خود مگو كه پير شد

زهرای من... زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است پيشم بمان همينكه بمانى مرا بس است با خود مگو كه پير شد

زهرای من... زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است پيشم بمان همينكه بمانى مرا بس است با خود مگو كه پير شد

زهرای من... زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است پيشم بمان همينكه بمانى مرا بس است با خود مگو كه پير شد
زهرای من... زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است پيشم بمان همينكه بمانى مرا بس است با خود مگو كه پير شد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
زهرای من... زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است پيشم بمان همينكه بمانى مرا بس است با خود مگو كه پير شد

زهرای من...

زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است

پيشم بمان همينكه بمانى مرا بس است

 
با خود مگو كه پير شدم ، رفتنى شدم

در چشم من همينكه جوانى مرا بس است

 

قرآن بخوان كه دل ببرى باز از على

روزى اگر دو آيه بخوانى مرا بس است

 

لازم نكرده روسرى ات را به سر كنى

خوابيدنت به شكل كمانى مرا بس است

 
فاميل هم نخواست بفهمد چه مى كشم

درددل مرا تو بدانى مرا بس است

 
در پاسخ تمامى اين حرف ها فقط

پلكى ز روى هم بپرانى مرا بس است

 
گفتم عيادت تو كسى را نياورند

لبخندِ اين دو قاتل جانى مرا بس است

 

فضّه كه هست پس تو دگر رُفت و رو نكن

جان حسين خانه تكانى مرا بس است

 
گفتند خانه دارِ على رفتنى شده

زهرا مرو كه اين نگرانى مرا بس است

 

حسین قربانچه


تعداد بازديد : 99
دوشنبه 11 اسفند 1393 ساعت: 10:36
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف