باورنميكنم كه تو بي بال و پرشدي خسته شدي شكسته شدي مختصر شدي شرمنده ام بخاطر من زخم خورده اي روزي ك

باورنميكنم كه تو بي بال و پرشدي خسته شدي شكسته شدي مختصر شدي شرمنده ام بخاطر من زخم خورده اي روزي ك

باورنميكنم كه تو بي بال و پرشدي خسته شدي شكسته شدي مختصر شدي شرمنده ام بخاطر من زخم خورده اي روزي ك

باورنميكنم كه تو بي بال و پرشدي خسته شدي شكسته شدي مختصر شدي شرمنده ام بخاطر من زخم خورده اي روزي ك

باورنميكنم كه تو بي بال و پرشدي خسته شدي شكسته شدي مختصر شدي شرمنده ام بخاطر من زخم خورده اي روزي ك
باورنميكنم كه تو بي بال و پرشدي خسته شدي شكسته شدي مختصر شدي شرمنده ام بخاطر من زخم خورده اي روزي ك
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
باورنميكنم كه تو بي بال و پرشدي خسته شدي شكسته شدي مختصر شدي شرمنده ام بخاطر من زخم خورده اي روزي ك

باورنميكنم كه تو بي بال و پرشدي

خسته شدي شكسته شدي مختصر شدي

شرمنده ام بخاطر من زخم خورده اي

روزي كه درمقابل دشمن سپر شدي

افتادي از نفس نفست بند آمده

افتاده اي به بستر غم محتضر شدي

هيزم به دست هاي مدينه كه آمدند

مجروح دود آتش و زخمي در شدی

آتش زبانه ميزد و در نيمه باز بود

فهميدم ازصدا زدنت بي پسر شدي

اين شهر چشم ديدن ما را نداشتند

از چشم هاي شور مدينه نظر شدي

همسايه ها رعايت حالت نمي كنند

آري دگر براي همه درد سر شدي

شاعر:محمدحسن بیات لو


تعداد بازديد : 203
جمعه 08 اسفند 1393 ساعت: 11:18
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف