آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود �

آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود �

آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود �

آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود �

آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود �
آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود �
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود �

آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه

پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه

 

هر که می خواهد فنای حضرتِ دلبر شود

نیست راهی جز شود اول فنای فاطمه

 

گفت پیغمبر رضایم در رضای کوثر است

پس رضای حق شده جلب رضای فاطمه

 

هر کسی آخر به دین مالکِ خود می شود

من پرستش می کنم تنها خدای فاطمه

 

در عبادت یار حیدر بود زهرای بتول...

...یا که حیدر آمد اصلا پا به پای فاطمه؟

 

احترامش می کند مولا هر آن کس که شود

ذره ای از خاک پایِ پر بهای فاطمه

 

روز محشر چون همه حیران شوند آسوده است

هر که آمد بر در دولتسرای فاطمه

 

تا قیامت روزی ما بسته بر دستان اوست 

دست های خسته ی مشکل گشای فاطمه

 

"حق او با گریه ی تنها نمی گردد ادا

پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه"*

 

بی هوا در را شکستند و به جانش ریختند

مانده رد گرگ ها بر دست و پای فاطمه

 

ناله زد "فضه خُذینی" آسمان بغضش گرفت‌

سوخت قلب حق تعالی هم برای فاطمه

 

خانه در هم گشته اما بیشتر مبهم شده

بین خانه حال و روز مجتبای فاطمه

 

سخت تر از روضه های کوچه و در گشته است

طعنه ی همسایگان بر گریه های فاطمه 

 

 

 

بیت ستاره دار از غزل آقای محمد حسین رحیمیان

 

محمد جواد شیرازی


تعداد بازديد : 147
سه شنبه 28 بهمن 1393 ساعت: 13:34
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط روشن اردستانی در تاریخ 1393/11/28 و 19:53 دقیقه ارسال شده است

روشن اردستانی

ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﮔﺰﯾﺪﻩ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ، ﺧﺪﺍﯾﺘﺎﻥ
ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﻋﺮﺵ ﺑﺮ ﺷﺪﻩ، ﺻﯿﺖِ ﻭﻓﺎﯾﺘﺎﻥ
ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺖ ﺧﺪﺍﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﮔﺸﺖ ﺑﯽ ﻧﺼﯿﺐ
ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ ﺑﻪ ﺗﯿﻎ ﺟﻔﺎﯾﺘﺎﻥ
ﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺧﺪﺍ، ﺧﻮﻧﺘﺎﻥ ﻭﻟﯽ
ﺑﺎﺷﺪ ﺧﺪﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ، ﺧﻮﻥ ﺑﻬﺎﯾﺘﺎﻥ
ﻟﺐ ﺗﺸﻨﻪ ﮐﺸﺖ ﺩﺷﻤﻦ ﻭ ﺟﺎﺭﯼ ﻧﻤﻮﺩ ﺩﻭﺳﺖ
ﺻﺪ ﺟﻮﯼ ﺧﻮﻥ ﺯ ﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﭼﺸﻢ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ
ﺯﯾﻦ ﻏﻢ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﭘﯿﮑﺮﺗﺎﻥ ﺑﯽ ﮐﻔﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ
ﭼﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﺟَﯿﺐ ﻋﺎﻟﻤﯿﺎﻥ، ﺩ ﺭﻋﺰﺍﯾﺘﺎﻥ
ﺩﺍﺩﯾﺪ ﺑﺮ ﻗﻀﺎﯼ ﺍﻟﻬﯽ ﺭﺿﺎ ﻭ ﺩﺍﺩ
ﺧﻄّﯽ، ﻗﻀﺎ ﮐﻪ ﺳﺮ ﻧﮑﺸﺪ ﺍﺯ ﺭﺿﺎﯾﺘﺎﻥ
ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺩﺭ ﻋﺪﺍﻭﺕ ﻣﻦ، ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺩﻟﯿﺮ
ﺗﺎ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﺟﺪﺍﯾﺘﺎﻥ
ﺟﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺯ ﭘﯿﮑﺮﻡ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ
ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮﻡ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺳﺮ، ﻫﻮﺍﯾﺘﺎﻥ
ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺗﺮﮎ ﺟﺎﻥ ﻭ ﮔﺬﺷﺘﯿﺪ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ
ﺑﺎﺩﺍ ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﺟﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﯽ، ﻓﺪﺍﯾﺘﺎﻥ!
ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻣﺘﺎﻥ ﺍﻧﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ
ﻣﯽ ﺁﯾﻢ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﻭﻓﺎ ﺍﺯ ﻗﻔﺎﯾﺘﺎﻥ
 
ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺭﺩﺳﺘﺎﻧﯽ


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف