نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد! به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد! بود همواره امیدم که مرا میخواهی �

نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد! به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد! بود همواره امیدم که مرا میخواهی �

نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد! به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد! بود همواره امیدم که مرا میخواهی �

نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد! به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد! بود همواره امیدم که مرا میخواهی �

نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد! به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد! بود همواره امیدم که مرا میخواهی �
نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد! به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد! بود همواره امیدم که مرا میخواهی �
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد! به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد! بود همواره امیدم که مرا میخواهی �

نازنین یار! مرا باز ندیدی! باشد!
به گمانم که دل از من تو بریدی! باشد!

بود همواره امیدم که مرا میخواهی
من همانم که نشستم به امیدی، باشد!

بین بازار غلامان نظر انداخته ای
جنس مرغوب نبودم نخریدی؟ باشد!

دست عشاق گرفتی و حرم بردی... آه
طبق معمول ز من دست کشیدی، باشد!

مهربانی تو مال دگران است چرا
باز ای یار به دادم نرسیدی، باشد!

این همه زار زدم، داد زدم کرببلا
 این حرم گفتن من را نشنیدی، باشد!

چه کنم تلخی تو باز حلاوت دارد!
دل تنگم بخدا میل زیارت دارد!

 

حسن سرمست


تعداد بازديد : 227
یکشنبه 23 آذر 1393 ساعت: 7:51
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف