loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 41 جمعه 31 شهریور 1402 نظرات (0)

از سفر آمدم ای همسفرم
کن تماشا که چه آمد به سرم

کس ندارم که توانم بدهد
تربت یار نشانم بدهد

من سراپا همه رنج و دردم
کرده عشق تو بیابانگردم

نیست ز احوال من آگاه کسی
نیست در سینه ی من یک نفسی

چه بگویم به چه احوال گذشت
این چهل روز چهل سال گذشت

رفتم از کوی تو اما دل ماند
دل سرگشته در این منزل ماند

از سر نی بنمودی دل من
سایه شد با سر تو محمل من

طعنه ها بر دل تنگم زده اند
نام تو بردم و سنگم زده اند

من کجا کوفه کجا شام خراب
من غمدیده کجا بزم شراب

خیزران تا که به لبهایت خورد
گفتم ای کاش که زینب می مرد

بود چشم نظرت بر هر سو
خواستم چوب بگیرم ز عدو

لیک دیدم که دو دستم بسته است
ریسمان بسته به دست خسته است

ولی از طشت دلم بشکستی
تو مرا دیدی و چشمت بستی

خون شده دیده ام از بیداری
بسکه سخت است امانتداری

بارها خون ز دو چشم افشاندم
غنچه ها را به تو برگرداندم

جمعشان جمع پریشان حالی است
جای زهرای سه ساله خالی است

تو ز من قصه ی ویرانه مپرس
تو از آن کودک دردانه مپرس

به تن کوچک خود تاب نداشت
دخترت تا به سحر خواب نداشت

اشک می ریخت ز چشم مستش
دست من بود عصای دستش

دیدی ای سرو چگونه سر شد
گل نیلوفر تو پرپر شد

یوسفم گم شده می دانم من
بعد تو زنده نمی مانم من

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 63
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 900
  • آی پی دیروز : 405
  • بازدید امروز : 9,945
  • باردید دیروز : 3,401
  • گوگل امروز : 83
  • گوگل دیروز : 56
  • بازدید هفته : 13,346
  • بازدید ماه : 20,673
  • بازدید سال : 395,473
  • بازدید کلی : 22,642,434