صبر گلواژه ی نابی است که زینب دارد عشق عنوان کتابی است که زینب دارد شبنم صبح به رقص آمد و بر یاس نوشت اشک از جنس گلابی است که زینب دارد در ز

صبر گلواژه ی نابی است که زینب دارد عشق عنوان کتابی است که زینب دارد شبنم صبح به رقص آمد و بر یاس نوشت اشک از جنس گلابی است که زینب دارد در ز

صبر گلواژه ی نابی است که زینب دارد عشق عنوان کتابی است که زینب دارد شبنم صبح به رقص آمد و بر یاس نوشت اشک از جنس گلابی است که زینب دارد در ز

صبر گلواژه ی نابی است که زینب دارد عشق عنوان کتابی است که زینب دارد شبنم صبح به رقص آمد و بر یاس نوشت اشک از جنس گلابی است که زینب دارد در ز

صبر گلواژه ی نابی است که زینب دارد عشق عنوان کتابی است که زینب دارد شبنم صبح به رقص آمد و بر یاس نوشت اشک از جنس گلابی است که زینب دارد در ز
صبر گلواژه ی نابی است که زینب دارد عشق عنوان کتابی است که زینب دارد شبنم صبح به رقص آمد و بر یاس نوشت اشک از جنس گلابی است که زینب دارد در ز
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
صبر گلواژه ی نابی است که زینب دارد عشق عنوان کتابی است که زینب دارد شبنم صبح به رقص آمد و بر یاس نوشت اشک از جنس گلابی است که زینب دارد در ز
صبر گلواژه ی نابی است که زینب دارد 

عشق عنوان کتابی است که زینب دارد 

شبنم صبح به رقص آمد و بر یاس نوشت 

اشک از جنس گلابی است که زینب دارد 

در زمین ظرفیت جلوه ی او پیدا نیست 

آسمان وسعت قابی است که زینب دارد 

اسکتوا گفتن لبهای ترک خورده بس است 

شام تسخیر خطابی است که زینب دارد 

وتر مدیون قنوتی است که در زنجیر است 

ستر مدیون حجابی است که زینب دارد 

سرفرازیم اگر وقت مکافات عمل 

همه از لطف حسابی است که زینب دارد 

وجد با شوق به پابوس قلم آمده است 

مثنوی از پی بیت الغزلم آمده است 

قبله میخواست که این قبله نما بشناسد 

مثنوی خواست که این عاطفه را بشناسد 

کیست این عاطفه ی دهر پرستار امام 

خلوت سینه ی او محرم اسرار امام 

کیست این معرفت لایتناهی ؟ زینب 

شاهباز حرم ستر الهی زینب 

تا به رگهای زمین خون زمان جاری بود 

این عقیله نفسش گرم فداکاری بود 

باورش سخت که در معرکه بی یاور شد 

یک بغل غصه هم آغوش همین خواهر شد 

روی تل رفته بپرسید چه ها می بیند 

این سر کیست که از سینه جدا می بیند ؟ 

اول خونجگری بود که مادر را دید 

به سراشیبی گودال برادر را دید 

دشت هر گوشه معمای به هم ریخته داشت 

منظری شکل هجاهای به هم ریخته داشت 

دشت از اهل حرم موی پریشان میخواست 

وسط هلهله ها پاره گریبان میخواست 

زینبی ماند و سر بی سر و سامانی ها 

کودکان حرم و دست به دامانی ها 

زینب است و سر زلفی که رها در باد است 

خیمه در خیمه سکوتی که پر از فریاد است 

آتشی داشت از این غائله ها پا میشد 

بی برادر سفری داشت مهیا میشد 

بی برادر سفری داشت اسارت را دید 

آفتاب حرم الله جسارت را دید 

کوفه از دختر صدیقه حیا کرد ؟ نکرد 

شام با غربت این قافله تا کرد ؟ نکرد 

خیزران حرمت آن کام نگه داشت ؟ نداشت 

طفل شش ماهه بپرسید گنه داشت ؟ نداشت 

زین سفر ظهر عطش ظهر محن خاطره ماند 

ظهر هفتاد و دو بی غسل و کفن خاطره ماند 

باورش سخت که در معرکه بی یاور شد 

یک بغل غصه هم آغوش همین خواهر شد

توحيد شالچيان ناظر

 


تعداد بازديد : 187
دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت: 20:23
نویسنده:
نظرات(2)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط حمید کریمی در تاریخ 1393/08/27 و 3:19 دقیقه ارسال شده است

حمید کریمی

سالیانی است که از بار غمت در به دریم

هردم از یاد غمت بر سرو بر سینه زنیم

بهر یک لحظه نظاره به سوی گنبد تو

نظم وترتیب جهان را گره بر هم بزنیم

با همه دود گناهی که به همره داریم

اول ماه عزا زیر علم سینه زنیم


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف