ا شيخ الائمه جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد باز هم زهر نشست

ا شيخ الائمه جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد باز هم زهر نشست

ا شيخ الائمه جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد باز هم زهر نشست

ا شيخ الائمه جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد باز هم زهر نشست

ا شيخ الائمه جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد باز هم زهر نشست
ا شيخ الائمه جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد باز هم زهر نشست
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
ا شيخ الائمه جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد باز هم زهر نشست

ا شيخ الائمه

جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد

شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد

 

باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود

باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد

 

مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند

پیرمردی ز نفس ماند و کمانی تر شد

 

خانه ي سوخته را بار دگر سوزاندند

باز تکرار غم آتش و دود و در شد

 

همه بر مرکب و من در پی شان روی زمین

بین این آه فقط ناله ی من مادر شد

 

دست من بسته و از داغ غمت افتادم

یاد دستت که به دنبال علی پرپر شد

 

یاد دستان یتیمی که به امید پدر

بین زنجیر ترک خورد و کمی لاغر شد

 

گوشواره ، گل سر رفت ز یادش اما

در عوض روضه ی او غارت انگشتر شد

(شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 366
شنبه 28 مرداد 1391 ساعت: 9:34
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف