آب را گِل نکُنید شاید از دور علمدارِ حسین مشکِ طفلان بر دوش زخم و خون بر اندام می رِسَد تا که از این آب روان پُر کُنَد مشکِ تهی بِبَرَد جرعه

آب را گِل نکُنید شاید از دور علمدارِ حسین مشکِ طفلان بر دوش زخم و خون بر اندام می رِسَد تا که از این آب روان پُر کُنَد مشکِ تهی بِبَرَد جرعه

آب را گِل نکُنید شاید از دور علمدارِ حسین مشکِ طفلان بر دوش زخم و خون بر اندام می رِسَد تا که از این آب روان پُر کُنَد مشکِ تهی بِبَرَد جرعه

آب را گِل نکُنید شاید از دور علمدارِ حسین مشکِ طفلان بر دوش زخم و خون بر اندام می رِسَد تا که از این آب روان پُر کُنَد مشکِ تهی بِبَرَد جرعه

آب را گِل نکُنید شاید از دور علمدارِ حسین مشکِ طفلان بر دوش زخم و خون بر اندام می رِسَد تا که از این آب روان پُر کُنَد مشکِ تهی بِبَرَد جرعه
آب را گِل نکُنید شاید از دور علمدارِ حسین مشکِ طفلان بر دوش زخم و خون بر اندام می رِسَد تا که از این آب روان پُر کُنَد مشکِ تهی بِبَرَد جرعه
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آب را گِل نکُنید شاید از دور علمدارِ حسین مشکِ طفلان بر دوش زخم و خون بر اندام می رِسَد تا که از این آب روان پُر کُنَد مشکِ تهی بِبَرَد جرعه

آب را گِل نکُنید

 

شاید از دور علمدارِ حسین

 

مشکِ طفلان بر دوش

 

زخم و خون بر اندام

 

می رِسَد تا که از این آب روان

 

پُر کُنَد مشکِ تهی

 

بِبَرَد جرعه یِ آبی برساند به حرم

 

تا علی اصغرِ  بی شیرِ رباب

 

نَفَسَش تازه شَوَد

 

و بخوابد آرام

 

آب را گِل نکُنید

 

که عزیزانِ حسین

 

همگی خیره به راهند که ساقی آید

 

و به انگشتِ کَرَم

 

گره کورِ عطش بگشاید

 

آب را گِل نکُنید

 

که همین مشک برایش کافیست

 

تا به پایان برساند عطش تشنه لبان

 

و سرافراز دوباره به حرم برگردد

 

نه سراسیمه رَوَد

 

نه هراسان و شتابان و  دوان

 

آب را گِل نکنید

 

چشم یک ایل به مشکیست که پر می گردد

 

از همین آب ، همین رود فرات

 

چه بدن ها در خون

 

چه نفس ها محبوس

 

کاش ساقی ببرد راه به کانون نجات

 

آب را گل نکنید

 

که در این نزدیکی

 

عابدی تشنه لب و بیمارست

 

در تب و گریه اسیر

 

عمه اش این دو ، سه شب

 

تاسحر بیدارست

 

آب را گِل نکُنید

 

که از این رود پر از آب ،  روا نیست شما

 

جرعه در جرعه بنوشید ولی

 

تشنگی چنگ زند روی لب

 

نونهالان حسین بن علی

 

که بُوَد مهریه ی مادرشان

 

نه همین آب

 

که هر جایِ دگر رودی و نهری جاریست

 

مهر زهرای بتولست.

 

از اینست که من می گویم:

 

آب را گل نکنید

آب را گل نکنید . . .

شاعر: ياسر قرباني

 


تعداد بازديد : 97
دوشنبه 26 آبان 1393 ساعت: 20:21
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف