حسین جان... دستِ ما گير كه در ورطه­ ي غم مي اُفتيم يـادِ ما بـاش كه ما يادِ تو كم مي اُفتيم بـايد اينـجا بنشيـنيم كه مـا را بخرند گريه كـن،

حسین جان... دستِ ما گير كه در ورطه­ ي غم مي اُفتيم يـادِ ما بـاش كه ما يادِ تو كم مي اُفتيم بـايد اينـجا بنشيـنيم كه مـا را بخرند گريه كـن،

حسین جان... دستِ ما گير كه در ورطه­ ي غم مي اُفتيم يـادِ ما بـاش كه ما يادِ تو كم مي اُفتيم بـايد اينـجا بنشيـنيم كه مـا را بخرند گريه كـن،

حسین جان... دستِ ما گير كه در ورطه­ ي غم مي اُفتيم يـادِ ما بـاش كه ما يادِ تو كم مي اُفتيم بـايد اينـجا بنشيـنيم كه مـا را بخرند گريه كـن،

حسین جان... دستِ ما گير كه در ورطه­ ي غم مي اُفتيم يـادِ ما بـاش كه ما يادِ تو كم مي اُفتيم بـايد اينـجا بنشيـنيم كه مـا را بخرند گريه كـن،
حسین جان... دستِ ما گير كه در ورطه­ ي غم مي اُفتيم يـادِ ما بـاش كه ما يادِ تو كم مي اُفتيم بـايد اينـجا بنشيـنيم كه مـا را بخرند گريه كـن،
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حسین جان... دستِ ما گير كه در ورطه­ ي غم مي اُفتيم يـادِ ما بـاش كه ما يادِ تو كم مي اُفتيم بـايد اينـجا بنشيـنيم كه مـا را بخرند گريه كـن،

حسین جان...

دستِ ما گير كه در ورطه­ ي غم مي اُفتيم

  يـادِ ما بـاش كه ما يادِ تو كم مي اُفتيم


بـايد اينـجا بنشيـنيم كه مـا را بخرند


گريه كـن، گريه و گر نه ز قلم مي اُفتيم

 

لطفِ چشمـانِ تـرِ مادرمـان بود اگر


كه درِ خـانه­ ي اربـابِ كَـرَم مي اُفتيم

 

ريشه­ ي ما همه در خاكِ حسينيه­ ي توست

 

دستِ مـا نيست كه در پايِ عَلَم مي اُفتيم

 

مي زنيم آنقدر از عشق بر اين سينه كه باز

مثـلِ گيسويِ تو بر شـانه­ ي هـم مي اُفتيم

 

تا نفس هست حسين است، حسين است، حسين
 

حق بـده پيشِ تو هـر نيم قـدم  مي اُفتيم
 

مـادر افتاد زميـن تا كه نيـوفتيـم از پـا
 

تـا بگوئيـم فـقـط بيـنِ حـرم مي اُفتيم
 

تا شنيـديم كه بر رويِ كـمر دست گذاشت
 

در وروديِ حـرم بـا قـدِ خـم مي اُفتيم   

حسن لطفی


تعداد بازديد : 419
شنبه 17 آبان 1393 ساعت: 15:49
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف