حضرت علی اصغر ع
تیر آمد و درست به حلقت فرو نشست
در سینه ام دومرتبه رازی مگو نشست
جایی که بوسه گاه من و مادر تو بود
باور نمی کنم پر تیر عدو نشست
ششماهه ام بگو چه شد اینگونه میروی
"بابا" نگفتی آرزویش در گلو نشست
از بس شتاب تیر سه شعبه زیاد بود
یک چشم هم زدن به گلویت فرو نشست
می خواستم ببوسمت آرام و بی صدا
یک تیر روی حلق تو با های وهو نشست
یک یک تن تمام حرم سرخ می شود
چون که علم ز دست بلند عمو نشست
محمد حسن بیات لو
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط مجید آقاجانی در تاریخ 1394/07/29 و 1:49 دقیقه ارسال شده است | |||
لب به لب می زنی و شعله وری ، ز جگر می سوزی / دنبال آب می گردی و بی بال و پری تو اگر می سوزی ___× می زنی خنده ولی بی خبری چو پدر می سوزی / دلم آتش شده از خون جگری چقدر می سوزی ___× نیست رویی به حرم یر گردم بی تو ای راحت جان / که خجل از روی مادر گردم وای از این داغ گران ___× خون از چشمه ی خود تر کنم که چنین زد فوران / که تا حرم چگونه برگردم بابا جان ___× دست و پا می زنی و میلرزه دست و پای بابا / خنده تا ز لبانت پرزد سوزاند لبهای مرا ___× حرمله بر جگرم خنجر زد پدر افتاد ز پا / شعله بر خیمه گه مادر زد ؛ تو کجا ... تیر کجا شهادت جانسوز حضرت علی اصغر علیه السلام شاعر : مجید آقاجانی ( گدای ارباب ) |
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت