غلامرضا سازگار اربعین ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار آمد به منزل کاروان منزل نگهدار محمل مران

غلامرضا سازگار اربعین ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار آمد به منزل کاروان منزل نگهدار محمل مران

غلامرضا سازگار اربعین ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار آمد به منزل کاروان منزل نگهدار محمل مران

غلامرضا سازگار اربعین ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار آمد به منزل کاروان منزل نگهدار محمل مران

غلامرضا سازگار اربعین ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار آمد به منزل کاروان منزل نگهدار محمل مران
غلامرضا سازگار اربعین ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار آمد به منزل کاروان منزل نگهدار محمل مران
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
غلامرضا سازگار اربعین ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار آمد به منزل کاروان منزل نگهدار محمل مران

اربعین


ای ساربان ای ساربان محمل نگهدار

آمد به منزل کاروان منزل نگهدار

محمل مران محمل مران شهرِ دل اینحاست

این کاروانِ خسته دل را منزل اینجاست

اینجا بهار بی خزان من خزان شد

از برگ برگ لاله هایم خون روان شد

اینجا همه دار و ندارم را گرفتند

باغ گل و عشق و بهارم را گرفتند

اینجا بخاک افتاده بود و هست عباس

هم مشک خالی هم علم هم دست عباس

اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد

بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد

اینجا ز آل ا... منع آب کردند

با تیر طفل شیر را سیراب کردند

اینجا صدای العطش بیداد کرده

بر تشنه کامان آب هم فریاد کرده

اینجا همه از آل پیغمبر بُریدند

ریحانۀ  خیرالبشر را سر بُریدند  

اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید

قرآن به زیر دست و پا پامال گردید

اینجا بخون غلطید یک گردون ستاره

اینجا کشید از گوش، دشمن گوشواره

اینجا زدند آل علی را ظالمانه

شد یاس ها نیلوفری از تازیانه

اینجا چو از خانه به دوشان خانه می سوخت

دامان طفلان چون پرِ پروانه می سوخت

اینجا به گردون رفت دود آه زینب

حلق بریده شد زیارتگاه زینب

اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد

هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد

اینجا ز گریه ناقه ها در گِل نشستند

دُردانه های وحی در محمل نشستند

ای کربلا! گل های سرخ یاس من کو؟

ای وادی خون! اکبر و عباس من کو؟

با غنچۀ نشکفتۀ پرپر چه کردی؟

با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟

خونِ جگر از دیده ام بر چهره جاری است

پیراهن آوردم به همره یوسفم نیست

تصویر درد و داغ در آئینه دارم

چون آفتاب، آتش درون سینه دارم

خاموش و در دل گفتگو با یار دارم

در سینه داغ هیجده دلدار دارم

بعد از حسین از عمر خود آزرده بودم

ای کاش من با آن سه ساله مرده بودم

اشکم به رخ آهم به دل سوزم به سینه

بی تو چگونه من روم سوی مدینه؟

ای کاش چون تو پیکرم صد چاک می شد

ای کاش جسمم در کنارت خاک می شد

گیرم که زنده راه یثرب را بپویم

زهرا اگر پرسد حسینم کو؟ چگویم؟

بگذار تا سوزِ دلم مخفی بماند

این صفحه را با سوز خود «میثم» بخواند


تعداد بازديد : 368
یکشنبه 18 دی 1390 ساعت: 17:52
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف