تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت گویند بو کشی�

تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت گویند بو کشی�

تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت گویند بو کشی�

تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت گویند بو کشی�

تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت گویند بو کشی�
تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت گویند بو کشی�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو! سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت گویند بو کشی�

تا نیزه‌ای غریب عنان مرا گرفت

پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت

 

می‌رفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو!

سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت

 

گویند بو کشیدن گل؛ مرگ مؤمن است

بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت

 

من سینه ام دُکان محبّت‌فروشی است

آهن‌فروش از چه دُکان مرا گرفت

 

دشمن که چشم دیدن ابروی من نداشت

سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت

 

از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید

هرچه رسید و عمر جوان مرا گرفت

 

لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی

مومِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟

 

چون کندوی عسل بدنم رخنه رخنه است

این نیش‌های نیزه توان مرا گرفت

 

پر شد ز خاک سُمّ فرس چشم زخم من

ریگ روان، همه جریان مرا گرفت

 

 

محمد سهرابی

 

منبع : رضیع الحسین (ع)


تعداد بازديد : 259
جمعه 09 آبان 1393 ساعت: 11:32
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف