|
اشعار شب پنجم محرم
روضه اش آخر فداکاری ست ، باید اول فدای او بشوم
گم شدم در مقاتل و بایدخود من نیز جستجو بشوم
در کدامین نبرد و پیکاری کودکی مثل من می غرد؟
مرد جنگی کجاست؟ من با او میل دارم که روبرو بشوم
بارها عمه اش از او پرسید ، دوست داری خودت چکاره شوی
گفت: آن وقت که بزرگ شوم ، دوست دارم چونان عمو بشوم
گفت: ای شمر دون کنار بایست تا ببنیی مرد میدان کیست
شیر دل هستم و نباید با بزدلی چون تو روبرو بشوم
حرمله با تو ام، کمان در دست نوه ی حیدرم، حواست هست؟
پدرم در مدینه صلح نمود تا که من مرد جنگجو بشوم
ای عمو گرچه وقت زاری نیست در یتمی به غیر خاری نیست
آرزو داشتم برای شما مایه ی فخر و آبرو بشوم
طفل آمد به دستشان با دست هر چه باشد ز نسل فاطمه است
نگذارید تا در اینجا من وارد روضه ی مگو بشوم
اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید
تعداد بازديد : 245
چهارشنبه 07 آبان 1393 ساعت: 15:22
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)