کنون که گوشه ی ویرانه آشیان دارم برای آمدنت باغی از خزان دارم اگر چه بی پر و بال و به بند زنجیرم برای شرح غمم با تو صد زبان دارم به فصل کودکی

کنون که گوشه ی ویرانه آشیان دارم برای آمدنت باغی از خزان دارم اگر چه بی پر و بال و به بند زنجیرم برای شرح غمم با تو صد زبان دارم به فصل کودکی

کنون که گوشه ی ویرانه آشیان دارم برای آمدنت باغی از خزان دارم اگر چه بی پر و بال و به بند زنجیرم برای شرح غمم با تو صد زبان دارم به فصل کودکی

کنون که گوشه ی ویرانه آشیان دارم برای آمدنت باغی از خزان دارم اگر چه بی پر و بال و به بند زنجیرم برای شرح غمم با تو صد زبان دارم به فصل کودکی

کنون که گوشه ی ویرانه آشیان دارم برای آمدنت باغی از خزان دارم اگر چه بی پر و بال و به بند زنجیرم برای شرح غمم با تو صد زبان دارم به فصل کودکی
کنون که گوشه ی ویرانه آشیان دارم برای آمدنت باغی از خزان دارم اگر چه بی پر و بال و به بند زنجیرم برای شرح غمم با تو صد زبان دارم به فصل کودکی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
کنون که گوشه ی ویرانه آشیان دارم برای آمدنت باغی از خزان دارم اگر چه بی پر و بال و به بند زنجیرم برای شرح غمم با تو صد زبان دارم به فصل کودکی

کنون که گوشه ی ویرانه آشیان دارم

برای آمدنت باغی از خزان دارم
 
اگر چه بی پر و بال و به بند زنجیرم
برای شرح غمم با تو صد زبان دارم
 
به فصل کودکی ام پیری ام نگو زوداست
شکسته لاله ام و داغ باغبان دارم
 
زبان گشا و سخن گو به جان تو بابا
به سنگ برکف دست و نه خیزران دارم
 
چه شد به نیزه ی دشمن تو بوسه می دادی
ندیدی ام که به دل حسرتی از آن دارم
 
از آن شبی که هراسان زناقه افتادم
به چهره ام اثر دست ساربان دارم
 
زغمگسار ی این شامیان همین کافی است
که جای لقمه ی نان درد استخوان دارم
 
به سان عمه اگر مو سپید و رنجورم
      شبیه مادرتو قامتی کمان دارم

     

حسن لطفی


تعداد بازديد : 83
سه شنبه 29 مهر 1393 ساعت: 16:46
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف