|
حضرت عباس(ع)-شهادت
با غیرتی که سخت دچار سوال آب
می رفت سمت حادثه ی قیل و قال آب
دریا اگرچه جرعه ای از چشم های او
او دادخواه ِ مقتدرِ احتمال آب
دیگر به جز غرور ترک خورده ای نبود
دیگر نداشت طاقت اسمِ محال آب
می رفت انتقام خدایان تشنه را
با دستهای خویش بپرسد ز حال آب
درد کمی که نیست جگرهای تفته را
تسکین شوی مدام به فکر و خیال آب
رگ های غیرتت همگی تشنه تر شوند
در حسرت رسیدن رگ های کال آب
□□□
آمد کنار فلسفه ی بی دلیل نهر
خم شد به روی ثانیه های روال آب
دستی در آب برد و پیاپی نگاه کرد
"خود" را ندید در خنکای زلال آب
' تنها به قصد تشنگی عشق آمدم
حتی اگر که مُردم خونم حلال آب "
□□□
آن روز کینه ورزیِ سم خورده ی کویر
انگار مال بخل زمین بود و مال آب
دریا از آن معامله ی سخت برنگشت
تنها به جرم خواستن یک پیاله آب
تعداد بازديد : 113
یکشنبه 27 مهر 1393 ساعت: 5:41
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)