نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست طالعم با غم گره خورده ؛ گره

نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست طالعم با غم گره خورده ؛ گره

نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست طالعم با غم گره خورده ؛ گره

نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست طالعم با غم گره خورده ؛ گره

نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست طالعم با غم گره خورده ؛ گره
نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست طالعم با غم گره خورده ؛ گره
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست طالعم با غم گره خورده ؛ گره

نیستی و بر لبم انگیزه ی لبخند نیست

جز به دامان غمت دستم به جایی بند نیست

طالعم با غم گره خورده ؛ گره را باز کن

حتم دارم که دلت راضی به این پیوند نیست

روز مرگم با روزی که بفهمم قلب تو

ذره ای از این مَنِ پُر مُدّعا خُرسند نیست

خوب می دانم وبال گردنت هستم ؛ ببخش

بهترین بابای دنیای حقش این فرزند نیست

من به حق عمه ات سوگند خوردم ، پس بیا

خوب می دانم که بالاتر از این سوگند نیست


 

 

 


 


تعداد بازديد : 173
یکشنبه 02 شهریور 1393 ساعت: 13:06
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط مجید آقاجانی در تاریخ 1394/05/03 و 0:25 دقیقه ارسال شده است

مجید آقاجانی

این شعر اثر بنده میباشد خواهشا شاعر:مجید آقاجانی را ثبت نمایید با تشکر


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف