تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
آه ای پناه هر دو عالم بی پناهم
آیینه ام اما اسیر دست آهم
چون بی ستون هر خانه شد, آوار گردد
بی یادتو خوردم زمین ای تکیه گاهم
گفتم درستش میکنم شد بدتر از قبل
در آمدم از چاله افتاده به چاهم
من بنده نفسم هر آنچه نفس خواهد
لافم شده هرچه خدا خواهد بخواهم
وقت گرفتاری فقط سوی تو آیم
شرمنده از این بندگی گاه گاهم
پیدا کن این گم گشته ی در آرزو را
چون سوزنی افتاده در انبار کاهم
با نفس غارت شد دلم , آقا کمک کن
بیچاره و درمانده ای در بین راهم
گر سائل لطف تو باشم روسپیدم
گر پادشاهی بی تو باشم روسیاهم
دستم بگیر ای منتهای آرزوها
یا رب بده در خانه ارباب راهم
حتما درستش میکند او بنده ات را
گر کربلا قسمت کنی بر این گدا هم
شاعر: موسي عليمرادي
تعداد بازديد : 103
شنبه 28 تیر 1393 ساعت: 4:18
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب