![]()
|
يادت دليل گريه ي پنهاني من است
نامت انيس اين دل زنداني من است
نيمه شب آمدم كه نبيني رخ مرا
بار گناه علت پنهاني من است
از خود بريده ام به تو نزديكتر شوم
اين لحظه ها كه خلوت روحاني من است
در خلوتم هميشه كلنجار مي روم
مي گويم اين چه وضع مسلماني من است
كاري بكن كه رو نزنم بر كسي بيا -
چيزي بده كه رزق سليماني من است
از سفره ي تو مي خورم و سير مي شوم
شكرت از اينكه نعمتت ارزاني من است
يك جلوه ات بر اين دل تاريك و سنگي ام
پايان خواب هاي زمستاني من است
امشب كه داد ميزنم العفو اي خدا
لحظه به لحظه رحمت باراني من است
گرم گناه بوده ام و دير آمدم
عصيان دليل غيبت طولاني من است
تا كه نبخشي ام من از اينجا نمي روم
اين گريه برگ سبز پشيماني من است
دارد بساط سفره ي تو جمع مي شود
غم ميخورم كه اخر مهماني من است
شاعر: محمد حسن بيات لو
تعداد بازديد : 247
یکشنبه 05 مرداد 1393 ساعت: 10:35
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)