تا علی دستی به زخمت می کشد هر نفس را او به زحمت می کشد زیر لب آه از ملامت می کشد هر چه می بیند خجالت می کشد زیر لب زهرا و زهرا می کند باز دارد ر

تا علی دستی به زخمت می کشد هر نفس را او به زحمت می کشد زیر لب آه از ملامت می کشد هر چه می بیند خجالت می کشد زیر لب زهرا و زهرا می کند باز دارد ر

تا علی دستی به زخمت می کشد هر نفس را او به زحمت می کشد زیر لب آه از ملامت می کشد هر چه می بیند خجالت می کشد زیر لب زهرا و زهرا می کند باز دارد ر

تا علی دستی به زخمت می کشد هر نفس را او به زحمت می کشد زیر لب آه از ملامت می کشد هر چه می بیند خجالت می کشد زیر لب زهرا و زهرا می کند باز دارد ر

تا علی دستی به زخمت می کشد هر نفس را او به زحمت می کشد زیر لب آه از ملامت می کشد هر چه می بیند خجالت می کشد زیر لب زهرا و زهرا می کند باز دارد ر
تا علی دستی به زخمت می کشد هر نفس را او به زحمت می کشد زیر لب آه از ملامت می کشد هر چه می بیند خجالت می کشد زیر لب زهرا و زهرا می کند باز دارد ر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
تا علی دستی به زخمت می کشد هر نفس را او به زحمت می کشد زیر لب آه از ملامت می کشد هر چه می بیند خجالت می کشد زیر لب زهرا و زهرا می کند باز دارد ر

تا علی دستی به زخمت می کشد

هر نفس را او به زحمت می کشد

زیر لب آه از ملامت می کشد

هر چه می بیند خجالت می کشد

زیر لب زهرا و زهرا می کند

باز دارد روضه بر پا می کند

همسرم چشمان خود را باز کن

صحبتی را با علی آغاز کن

دیگر از من رو گرفتن چاره نیست

این کبودی جای پنج انگشت کیست...

محرم اسرار تو روبند بود

جای ناله بر لبت لبخند بود

تازه دیدم زخم بازوی تو را

جابه جایی های پهلوی تو را

بستری بودی برای زخم ها

گریه کردی پا به پای زخم ها

بعد تو من ماندم و غسل و کفن

شستن زخمت به زیر پیرهن

بعد تو من ماندم و مسمار و در

آیه های کوثر و دیوار و در

بعد تو من ماندم و افسوس ها

در هجوم هر شب کابوس ها

با تو یک دنیا معما داشتم

با تو زهرا آرزوها داشتم

مرهمی از جنس طه داشتم  

ناگهان دیدم که تنها داشتم....

می شنیدم من دعای رفتنت

گریه می کردم برای رفتنت

دیدگانت را به رویم باز کن

صحبت سر بسته ای از راز کن

صحبتی از راز چشمان حسن

کوچه گردی های پنهان حسن

یاور دیرینه ام جان علی

خط به خط شعر دیوان علی

بی تو دنیا هم رهایم می کند

با غریبی آشنایم می کند...

 

شاعر : مهرشاد واحدی 

 


تعداد بازديد : 128
سه شنبه 24 تیر 1393 ساعت: 17:50
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف