حضرت زهرا(س)-بستر شهادت بیمار من که دیده گهربار می کنی اشکی نثار گلشن ایثار می کنی از یک خزان زود رسی گلشن مرا با این نسیم درد خبردار می کنی

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت بیمار من که دیده گهربار می کنی اشکی نثار گلشن ایثار می کنی از یک خزان زود رسی گلشن مرا با این نسیم درد خبردار می کنی

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت بیمار من که دیده گهربار می کنی اشکی نثار گلشن ایثار می کنی از یک خزان زود رسی گلشن مرا با این نسیم درد خبردار می کنی

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت بیمار من که دیده گهربار می کنی اشکی نثار گلشن ایثار می کنی از یک خزان زود رسی گلشن مرا با این نسیم درد خبردار می کنی

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت بیمار من که دیده گهربار می کنی اشکی نثار گلشن ایثار می کنی از یک خزان زود رسی گلشن مرا با این نسیم درد خبردار می کنی
حضرت زهرا(س)-بستر شهادت بیمار من که دیده گهربار می کنی اشکی نثار گلشن ایثار می کنی از یک خزان زود رسی گلشن مرا با این نسیم درد خبردار می کنی
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت زهرا(س)-بستر شهادت بیمار من که دیده گهربار می کنی اشکی نثار گلشن ایثار می کنی از یک خزان زود رسی گلشن مرا با این نسیم درد خبردار می کنی

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

بیمار من که دیده گهربار می کنی

اشکی نثار گلشن ایثار می کنی

از یک خزان زود رسی گلشن مرا

با این نسیم درد خبردار می کنی

می خوانی از نگاه علی راز سینه را

هرگه نظر به دفتر اسرار می کنی

دارم به دوش  بار گرانی ولی مرا

با یک نگاه گرم سبکبار می کنی

سرتا به پای دردی و لبخند می زنی

بر من تو مهر خویشتن اظهار می کنی

ای همدم و امید و مسیحادم علی

بیماری و طبابت بیمار می کنی

گل کس ندیده ،تکیه به دیوار غم دهد

ای گل چرا تو تکیه به دیوار می کنی

ای چلچراغ زندگیم گر شوی خموش

روز مرا ز غصه شب تار می کنی

زین شرح سینه سوز«وفائی» دگر مگو

دل را به داغ و درد گرفتار می کنی

 


تعداد بازديد : 95
سه شنبه 12 فروردین 1393 ساعت: 18:48
نویسنده:
نظرات(1)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب
این نظر توسط رضا رسول زاده در تاریخ 1393/01/12 و 19:39 دقیقه ارسال شده است

رضا رسول زاده

حضرت زهرا (سلام الله علیها)
غزل گرم

هر کجا نام تو بردیم فقط سوخته ایم
سوختن را ز سراپای تو آموخته ایم

غزلی گرم به یاد نفس سوزانت
روز و شب زمزمه کردیم که دل سوخته ایم

گفتنی های تو را هرچه که می شد گفتیم
رازها را به دل سوخته اندوخته ایم

هر کجا مجلس غم خوانی تو بر پا بود
خون دل ریخته از دیده و افروخته ایم

غم پهلوی تو در سینه ی ما عقده شده
چشم را بر فرج منتقمت دوخته ایم

***رضا رسول زاده***


کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف