تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
غزل امام زمان (عج)
باز در گوشه ی غربت نفسم می گیرد
سینه تنگ است برایت نفسم می گیرد
بی جواب است سوالم ... به شهیدان برسم ؟
باز از هق هق حسرت نفسم می گیرد
چه شد اینسان به بدی دست رفاقت دادم ؟
نالم از شدت حیرت نفسم می گیرد
دیشب از حنجره ی خسته ی من خون می ریخت
بسکه کردم ز تو صحبت نفسم می گیرد
نیست در حلقه ی ذکر تو مرا تاب حضور
چونکه از ذکر مصیبت نفسم می گیرد
عاقبت یاد غمت قاتل این جان گردد
گاه یادت ، ز حرارت نفسم می گیرد
بی تو در حیطه ی این شهر نفس آلوده
یاس خوشبوی ولایت نفسم می گیرد
سید محمد میر هاشمی
تعداد بازديد : 213
دوشنبه 11 فروردین 1393 ساعت: 13:13
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب