بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست وقتی نفس نمانده به جان احتیاج نیست این خانه سوت و کور شود با نبودنت فصل بهار حرف خزان احتیاج نیست از درد

بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست وقتی نفس نمانده به جان احتیاج نیست این خانه سوت و کور شود با نبودنت فصل بهار حرف خزان احتیاج نیست از درد

بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست وقتی نفس نمانده به جان احتیاج نیست این خانه سوت و کور شود با نبودنت فصل بهار حرف خزان احتیاج نیست از درد

بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست وقتی نفس نمانده به جان احتیاج نیست این خانه سوت و کور شود با نبودنت فصل بهار حرف خزان احتیاج نیست از درد

بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست وقتی نفس نمانده به جان احتیاج نیست این خانه سوت و کور شود با نبودنت فصل بهار حرف خزان احتیاج نیست از درد
بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست وقتی نفس نمانده به جان احتیاج نیست این خانه سوت و کور شود با نبودنت فصل بهار حرف خزان احتیاج نیست از درد
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست وقتی نفس نمانده به جان احتیاج نیست این خانه سوت و کور شود با نبودنت فصل بهار حرف خزان احتیاج نیست از درد
بی تو به این زمین و زمان احتیاج نیست

وقتی نفس نمانده به جان احتیاج نیست

این خانه سوت و کور شود با نبودنت

فصل بهار حرف خزان احتیاج نیست

از دردهات با خبرم زخمی علی

لبخند تلخ ، فاطمه جان احتیاج نیست

افتاده است دست تو از کار ، یاورم

این درد را مکن تو نهان ، احتیاج نیست

زحمت مکش که نان بپزی خانم علی

قدری نمک که هست ، به نان احتیاج نیست

تا آستانه بردن نعلین من چرا ؟!

این کارها ، خمیده جوان ، احتیاج نیست

از مسجد آمدم اگر امشب ، به پای من

برخاستن به قد کمان احتیاج نیست

فامیل هم به رفتن تو فکر می کنند !

بیمار را به زخم زبان احتیاج نیست ...

با من همینکه فاطمه بیعت کند بس است

دیگر به بیعت دگران احتیاج نیست

 رضا رسول زاده


تعداد بازديد : 245
یکشنبه 10 فروردین 1393 ساعت: 18:01
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف