من که چون شمع سحر در اشک ماوا می کنم سر به زانو دارم و با خویش نجوا می کنم مانده ام تنها و بر کارو گره افتاده است منی که از کار همه عالم گره وا �

من که چون شمع سحر در اشک ماوا می کنم سر به زانو دارم و با خویش نجوا می کنم مانده ام تنها و بر کارو گره افتاده است منی که از کار همه عالم گره وا �

من که چون شمع سحر در اشک ماوا می کنم سر به زانو دارم و با خویش نجوا می کنم مانده ام تنها و بر کارو گره افتاده است منی که از کار همه عالم گره وا �

من که چون شمع سحر در اشک ماوا می کنم سر به زانو دارم و با خویش نجوا می کنم مانده ام تنها و بر کارو گره افتاده است منی که از کار همه عالم گره وا �

من که چون شمع سحر در اشک ماوا می کنم سر به زانو دارم و با خویش نجوا می کنم مانده ام تنها و بر کارو گره افتاده است منی که از کار همه عالم گره وا �
من که چون شمع سحر در اشک ماوا می کنم سر به زانو دارم و با خویش نجوا می کنم مانده ام تنها و بر کارو گره افتاده است منی که از کار همه عالم گره وا �
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
من که چون شمع سحر در اشک ماوا می کنم سر به زانو دارم و با خویش نجوا می کنم مانده ام تنها و بر کارو گره افتاده است منی که از کار همه عالم گره وا �

من که چون شمع سحر در اشک ماوا می کنم

سر به زانو دارم و با خویش نجوا می کنم

مانده ام تنها و بر کارو گره افتاده است

منی که از کار همه عالم گره وا می کنم

رفتم از یاد همه،من ماندم و یک فاطمه

حیف ،او هم رفتنی باشد،خدایا می کنم

از نفس افتاده ام از بس خوانده ام«امن یجیب»

تا به پای جان دعا بر جان زهرا می کنم

از وجود یار بیمارم به غیر پوست نیست

گویی امشب بستر خالی تماشا می کنم

از همان روزی که بین راه،ماه مند گرفت

لحظه لحظه مرگ خود از حق تمنا می کنم

گر رود دامن کشان زهرای هجده ساله ام

دامن خود را ز خون دیده دریا می کنم

 

سيد محسن حسيني


تعداد بازديد : 59
شنبه 09 فروردین 1393 ساعت: 5:30
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف