آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد تا اینکه عاقبت بدن او نحیف شد از بعد مصطفی همه شب درد می‌کشد آزرده دیده از عربانی کثیف شد او یک زن است و، بی�

آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد تا اینکه عاقبت بدن او نحیف شد از بعد مصطفی همه شب درد می‌کشد آزرده دیده از عربانی کثیف شد او یک زن است و، بی�

آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد تا اینکه عاقبت بدن او نحیف شد از بعد مصطفی همه شب درد می‌کشد آزرده دیده از عربانی کثیف شد او یک زن است و، بی�

آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد تا اینکه عاقبت بدن او نحیف شد از بعد مصطفی همه شب درد می‌کشد آزرده دیده از عربانی کثیف شد او یک زن است و، بی�

آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد تا اینکه عاقبت بدن او نحیف شد از بعد مصطفی همه شب درد می‌کشد آزرده دیده از عربانی کثیف شد او یک زن است و، بی�
آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد تا اینکه عاقبت بدن او نحیف شد از بعد مصطفی همه شب درد می‌کشد آزرده دیده از عربانی کثیف شد او یک زن است و، بی�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد تا اینکه عاقبت بدن او نحیف شد از بعد مصطفی همه شب درد می‌کشد آزرده دیده از عربانی کثیف شد او یک زن است و، بی�

 

آن قدر گریه کرد ، که آخر ضعیف شد

تا اینکه عاقبت بدن او نحیف شد

از بعد مصطفی همه شب درد می‌کشد

آزرده دیده از عربانی کثیف شد

او یک زن است و، بین همین کوچه‌های تنگ

با چهل نفر مرد مبارز حریف شد

دیوار کوچه‌ها، وَ درَ خانه، میخ  در

هر سه برای کشتن زهرا ردیف شد

از بسکه دردِ غربت حیدر زیاد بود

آن قدر گریه کرد، که آخر ضعیف شد

شاعر: رضا باقريان


تعداد بازديد : 111
سه شنبه 20 اسفند 1392 ساعت: 6:42
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف