میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه درلابلای آتش وشلاق ودود. . .نه کابین آب وآینه ات سهم اندکی است دنیابه پای سهم توچیزی نبود. . .نه بی اذن توکه جرأ�

میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه درلابلای آتش وشلاق ودود. . .نه کابین آب وآینه ات سهم اندکی است دنیابه پای سهم توچیزی نبود. . .نه بی اذن توکه جرأ�

میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه درلابلای آتش وشلاق ودود. . .نه کابین آب وآینه ات سهم اندکی است دنیابه پای سهم توچیزی نبود. . .نه بی اذن توکه جرأ�

میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه درلابلای آتش وشلاق ودود. . .نه کابین آب وآینه ات سهم اندکی است دنیابه پای سهم توچیزی نبود. . .نه بی اذن توکه جرأ�

میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه درلابلای آتش وشلاق ودود. . .نه کابین آب وآینه ات سهم اندکی است دنیابه پای سهم توچیزی نبود. . .نه بی اذن توکه جرأ�
میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه درلابلای آتش وشلاق ودود. . .نه کابین آب وآینه ات سهم اندکی است دنیابه پای سهم توچیزی نبود. . .نه بی اذن توکه جرأ�
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه درلابلای آتش وشلاق ودود. . .نه کابین آب وآینه ات سهم اندکی است دنیابه پای سهم توچیزی نبود. . .نه بی اذن توکه جرأ�

میخواستم ببینمت اما کبود. . .نه

درلابلای آتش وشلاق ودود. . .نه

کابین آب وآینه ات سهم اندکی است

دنیابه پای سهم توچیزی نبود. . .نه

بی اذن توکه جرأت جاری شدن نبود

حتی برای چشمه ودریا و رود. . .نه

اما به حکم متطق وقانون آب ها

آن آب داغ ازدل تو میزدود. . .نه

لبریزکرده است تورا زخم شانه ات

جزمن کسی برای توشرمنده بود. . .نه

حالا که کوچه داغ مراتازه میکند

دیگرگذرنمیکنم از آن حدود. . .نه

میخواستم ببینمت ای یاس نیلی ام

دیدی مراکه این همه طاقت نبود. . .نه


شاعر : بهبود صادقیان نژاد


تعداد بازديد : 69
یکشنبه 18 اسفند 1392 ساعت: 13:52
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف