حسن لطفی حضرت رقیه(س) تا آخرین ستاره شب را شمرده است ‏اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است دست پدر

حسن لطفی حضرت رقیه(س) تا آخرین ستاره شب را شمرده است ‏اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است دست پدر

حسن لطفی حضرت رقیه(س) تا آخرین ستاره شب را شمرده است ‏اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است دست پدر

حسن لطفی حضرت رقیه(س) تا آخرین ستاره شب را شمرده است ‏اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است دست پدر

حسن لطفی حضرت رقیه(س) تا آخرین ستاره شب را شمرده است ‏اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است دست پدر
حسن لطفی حضرت رقیه(س) تا آخرین ستاره شب را شمرده است ‏اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است دست پدر
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حسن لطفی حضرت رقیه(س) تا آخرین ستاره شب را شمرده است ‏اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است دست پدر

حضرت رقیه(س)


تا آخرین ستاره شب را شمرده است

‏اما سه شب گذشته و خوابش نبرده است

دست پدر نبود اگر بالشی نداشت

سر را به سنگ های خرابه سپرده است

حتی برای پلک زدن هم توان نداشت

اصلأ نداشت باور این که نمرده است

 جا باز کرده حلقه زنجیرهای سرخ

از بس که زخم های تنش را فشرده است

با یاد زجر نبض دلش تند می زند

یعنی تمامی بدنش زخم خورده است

با آستین پاره سرش را گرفت و گفت

عمه بگوکه رو سری ام راکه برده است؟

تا آخرین ستاره شب را شمرده باز

حالا سه شب گذشته و چیزی نخورده است


تعداد بازديد : 193
چهارشنبه 07 دی 1390 ساعت: 17:53
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف