زهراي من... طوفان دهر فاطمه ام را نشانده بود دست عجل به آخر كارش رسانده بود ديدم لباس بر تن او گريه ميكند از او به غير نقش ظريفي نمانده بود با

زهراي من... طوفان دهر فاطمه ام را نشانده بود دست عجل به آخر كارش رسانده بود ديدم لباس بر تن او گريه ميكند از او به غير نقش ظريفي نمانده بود با

زهراي من... طوفان دهر فاطمه ام را نشانده بود دست عجل به آخر كارش رسانده بود ديدم لباس بر تن او گريه ميكند از او به غير نقش ظريفي نمانده بود با

زهراي من... طوفان دهر فاطمه ام را نشانده بود دست عجل به آخر كارش رسانده بود ديدم لباس بر تن او گريه ميكند از او به غير نقش ظريفي نمانده بود با

زهراي من... طوفان دهر فاطمه ام را نشانده بود دست عجل به آخر كارش رسانده بود ديدم لباس بر تن او گريه ميكند از او به غير نقش ظريفي نمانده بود با
زهراي من... طوفان دهر فاطمه ام را نشانده بود دست عجل به آخر كارش رسانده بود ديدم لباس بر تن او گريه ميكند از او به غير نقش ظريفي نمانده بود با
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
زهراي من... طوفان دهر فاطمه ام را نشانده بود دست عجل به آخر كارش رسانده بود ديدم لباس بر تن او گريه ميكند از او به غير نقش ظريفي نمانده بود با

زهراي من...

طوفان دهر فاطمه ام را نشانده بود

دست عجل به آخر كارش رسانده بود

ديدم لباس بر تن او گريه ميكند

از او به غير نقش ظريفي نمانده بود

 


تعداد بازديد : 303
یکشنبه 11 اسفند 1392 ساعت: 8:00
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف